وفتی زورم به خودم نمی رسد.
سلام دکتر جان خیلی وقت است برای شما چیزی ننوشته ام. نه سلام و علیکی و نه احوالپرسی و نه هیچی. نه حتی تشکری بابت کتاب های ارسالی که این …
Read Moreدست نوشته های بی سرانجام در باب آنچه دل یک آدم را چنگ میزند
سلام دکتر جان خیلی وقت است برای شما چیزی ننوشته ام. نه سلام و علیکی و نه احوالپرسی و نه هیچی. نه حتی تشکری بابت کتاب های ارسالی که این …
Read Moreدلتنگی های آدم مرز ندارد، حد ندارد، سقف ندارد. اندازه ندارد. نهایت ندارد و حتی حرف ندارد و شاید برای همین است که تو حرف نمیزنی و من هم که …
Read Moreصبح زود زده ام بیرون آنهم با ریش دو روزه. همه طول راه به تو فکر میکردم. ترافیک مثل سگ بود. یا من را مثل سگ عصبانی کرده بود. من …
Read Moreتند پیچید. خیلی تند. پیچ ها را می پیچاند، می چلاند. من می پیچیدم میان خودم. پیچ می خوردم. ولی ساکت بودم. پرحرف ولی ساکت. پیچ پشت پیچ بود …
Read Moreدر یک بی تفاوتی عمیق سیر میکنم. دیگر هیچ خبری ،سائق های عاطفی و عقلانی من را تکان نمیدهد. نه خوشبختی و نه بدبختی.نه ثروت و نه قدرت و …
Read Moreخواهرم یعنی محبوبه سرزا رفت و بچهشم بعدش و شوهرش یعنی آقا عزت هم بعدتر. فک و فامیل همه با ماشینهای آخرین مدل آمده بودند سرخاک.هیچکس نمیخواست از آن یکی …
Read More?خودت که یادت هست. البته اگر خودت را به خریت نزنی.حاجی آقای شما یعنی پدرت همیشه میگفت دلش نمیخواهد در رختخواب بمیرد اما آخرش هم ۳ سال آزگار ، وقتی …
Read Moreستاره ها صف کشیده اند در خیابان راه شیری. نه خیلی منظم و سر به راه. هرج و مرج غریبی ست. بی هیاهو اما. من هم عادت دارم به …
Read Moreحسن گه زده بود به زندگی خودش و سودابه به خاطرات من! ولی چه اهمیت دارد ؟ هیچ! به اسفل السافلین! ….از پشت پنجره به خیابان نگاه میکنم و …
Read Moreآقای بسیار محترم ? هنوز این سرزمین پر از “حاجی آقا” ست. هرکدام از ما یک”حاج آقا” هستیم.ادم هایی چاپلوس و زرنگ وهزارچهره و نان به نرخ روزخور که همدیگر …
Read More