جامعه ای که سکولار نمیشود (3)

✅ گورستان خدا
✏️ خدا دیگر اجتناب ناپذیر نیست. (چارلز تیلر) و از جهان افسون زدایی شده است (ماکس وبر). جامعه و فرهنگ و سیاست از اقتدار نهاد دین خارج میشود.(پیتربرگر) و انگاه نهادها، تفکرات و آداب دینی اهمیت اجتماعی خویش را از دست میدهند.(برایان ویلسون) پس باید خدایان را از کار سیاسی باز نشسته کرد (رابرت اینگرسل) برای اینکه امکان اصلاح وضعیت زندگی انسان از راه‏های مادی بدون رد یا قبول ایمان مذهبی وجود دارد (جان هالیوك).عقلانیت مسلط و استیلای دانش از جهان راززدایی میکند و نظم الاهیاتی پیشین در تفسیر و تصویر جهان به محاق میرود. حقوق بشر جای حقوق الهی را میگیرد و انسان محوری(اومانیسم) در شرایطی که خدا و نمایندگانش (هرگونه امر قدسی ) از صحنه ی عمومی به کناره میروند رونق گرفته و دست آسمان (الاهیات) از مهم ترین قرارداد اجتماعی انسان (دولت) کوتاه میشود. و اینچنین است که در جهانِ مفهومی سکولار، خدا با همه ی اعوان و انصارش ازصحنه زندگی عمومی انسان خارج و به گورستان ذهنِ فرد میرود.
✏️ محور مرکزی و اصل بنیادین سکولاریسم در همه تعاریف و تفاسیر همانگونه که در بالا آمده ، تایید و تاکید بر 1️⃣ کوتاه شدن دست آسمان از زمین داشته و هرگونه اقتدار و چیره گی خدا و نمایندگانش را از صحنه ی زندگی دنیایی _انسانی طرد و نفی میکند. و پس از آن میرسد به 2️⃣عقلانیت و استیلای دانش 3️⃣ اومانیسم و حقوق بشر و درنهایت نیز درنمادین ترین وجه خود، همانکه “فهم متعارف” بدان واقف است یعنی 4️⃣ “جدایی دین از سیاست ” خودش را نشان می دهد.
✏️ همه ی اینها با اندکی حذف و اضافه در نزد همه اندیشمندان حد و مرز و چگونگی جامعه سکولار را در لایه های مختلف اعم از سیاست و فرهنگ و جامعه واقتصاد نشان میدهد. دنیایی شدن امر انسانی و به محاق رفتن امر قدسی مولفه ممتاز سکولاریسم است. البته این مساله ابدا به معنای کم جلوه دادن به اصول دیگر نیست اما میتوان گفت که این اصل بیشتر از دیگر اصول وارد به “فهم متعارف” و یا “شعور عامه” شده است و اکثر ایرانیان نیز خواستار آن هستند.
✅گمان محتمل و حتی قطعی!
✏️ گمان میکنیم و فرض میگیریم و یا حتی میتوانیم قطعی و یقینی بیندیشیم که حداکثر کنشگران اجتماعی و تحصیلکردگان ایرانی برسر آنچه در در تعریف و توصیف سکولاریسم امده است توافق داشته باشند. یک توافق حداکثری و میتوان گفت که یک اجماع بر سر تعریف این مساله وجود داشته و نسبت به ایده سکولاریسم در جامعه کنشگران و تحصیلکردگان و نخبگان ایران شناخت کافی به این معنا که درباره این ایده گفتگوی کتبی و شفاهی صورت میگیرد برقرار باشد. ترجمه کتاب ها و مقالات متعدد درباره سکولاریسم به اضافه سخنرانی ها و نقد و ها و بحث ها و جدل ها و حتی ترجمه کتاب ها گوناگون نشان میدهد که سکولاریسم یک ایده محوری و اساسی برای آینده ایران شده و توجه و دقت نخبگان و تحصیلکردگان را به خود جذب و جلب کرده است.
✏️ اما ایا اینهمه برای عبور جامعه ایرانی به یک سپهر سکولار در ساحت های مختلف زندگی جمعی انسانی کافی ست؟ ایا این توافق و اجماع جامعه را به آنجا که باید میرساند؟ آیا “جامعه ای که سکولار نمیشود” با توافق نخبگان و تحصیلکردگان و حتی حمایت یک اکثریت از افراد اجتماع به جامعه سکولار تبدیل خواهد شد؟ و اگر نمیشود دلیل آن چه میتواند باشد؟ وقتی بخش اندیشه ورز جامعه (نخبگان و تحصیلکردگان ) بر آن ایده و عقیده توافق داشته و از طرف اکثریت هم حمایت بشوند انگاه به نظر باید گذر به جامعه سکولار اسان و ساده باشد. اما آیا حقیقتا اینگونه خواهد بود؟ آیا دانستن به توانستن منجر میشود؟ آیا اشتیاق، ما را به وصال می رساند؟ ایا فرستادن خدا به گورستان ذهن فرد ، جامعه ما را سکولار خواهد کرد؟
✅ پرسش های دیگر
✏️ اگر همه آنچه در تعریف و توصیف سکولاریسم امده را مورد پذیرش و در ظرف آگاهی ایرانیان بدانیم، بیراه و اشتباه نیست اگر بگوییم که جامعه ایرانی در این زمانه و به زبان های مختلف خواستار سکولاریسم شده و صحبت از اسلام غیر سیاسی، جدایی دولت از مذهب ،برقراری حقوق بشر،حذف امرقدسی از صحنه ی جامعه و سیاست و فرهنگ میکند و برای دستیابی به آن در برابر حکومت مذهبی ایستاده و حتی جان میدهد. اما آیا جامعه ای که برای رهایی از حکومت مذهبی جان میدهد ،حقیقتا پتانسیل و توان ذهنی سکولار شدن را دارد؟ ایا صرف دانستن تعاریف سکولاریسم و اشکال آن و شیوه های آن و حتی اشتیاق برای آن، ما را سکولار میکند؟ ایا روح جمعی جامعه ایرانی به آن درجه از بلوغ و پختگی و عقلانیت ذهنی رسیده است که برای ایستادن در ساحت های متفاوت زندگی انسانی نیاز به تکیه دادن بر دیوار الاهیات (امرقدسی) نداشته باشد؟ آیا اگر در ایران آینده مصادیق سکولاریسم محقق شود “جامعه ای که سکولار نمیشود” تغییر رویه خواهد داد؟ آیا سکولاریسم در نزد ما ایرانیان گرفتار “فهم متعارف” (فهمی که باید از ان عبور کرد) نشده است؟ ” فهم متعارف” از سکولاریسم چه مشکل و مساله ای میتواند داشته باشد؟ آیا همه تعاریف و تعابیر سکولاریسم و توضیحات پیرامون آن حلقه و قطعه مفقوده ای ندارند؟ آن قطعه و حلقه چیست؟ ایا جامعه ی ایرانی همانگونه سکولار میشود که جوامع غربی شده اند؟ ایا روند سکولار شدن روندی یکتا درمیان جوامع گوناگون است؟
این یادداشت ها ادمه خواهد داشت.
✅✅✅✅✅✅✅
پی نوشت ها :
✏️عبارت “گورستان خدا” نمیدانم از کجا به ذهن من رسیده است . لابد جایی دیده و خوانده ام اما نتوانستم منبع آن را پیدا کنم.
✏️روح جمعی یا وجدان جمعی عبارتی ست که دورکیم (جامعه شناس) به مجموعه باورها و احساسات جمعی اطلاق میکند.
✏️دوستانی که برای اولین بار سری یادداشت های ” جامعه ای که سکولار نمیشود” را میخوانند برای اشنایی و همراهی بیشتر لطفا بخش های اول و دوم را نیز در همین صفحه مطالعه کنند.

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *