شریعتی،عباس تایسون و چند خاطره
این یادداشت حدود 1400 کلمه و نیاز به 12 الی 15 دقیقه زمان دارد برای خواندن 1. پانزده ساله گی ،آغاز آشنایی من با کتاب های شریعتی بود.1365 . در …
Read Moreدست نوشته های بی سرانجام در باب آنچه دل یک آدم را چنگ میزند
این یادداشت حدود 1400 کلمه و نیاز به 12 الی 15 دقیقه زمان دارد برای خواندن 1. پانزده ساله گی ،آغاز آشنایی من با کتاب های شریعتی بود.1365 . در …
Read Moreمن حوصله هر کسی را ندارم اما همیشه حوصله نرگس را داشتم. برای همین همیشه از حال و احوالش باخبر میشدم. از اینکه میدیدم دختری اینچنین تشنه ی دانستن و …
Read Moreحسن گه زده بود به زندگی خودش و سودابه به خاطرات من! ولی چه اهمیت دارد ؟ هیچ! به اسفل السافلین! ….از پشت پنجره به خیابان نگاه میکنم و به …
Read Moreدم غروب، یک روز بعد از آنکه رفتی/// دیروز رفتی. بی حرف. بی خداحافظی!خودت میدانی که من از آن “نر” هایی نیستم که صرفا به ” ماده گی” امتیاز بدهم .مگر …
Read Moreپیش از این نوشته باید که خوانده باشید اینها را؛ قند عسل من.. غزل من …گل نازم، غزالم پسر چوپان با تو پادشاه است و به دست های کوچکت سپرده سرنوشت من!…این اخرین و …
Read Moreدوشنبه/پاییز چند وقت پیش/ صبح ،همین که بیدار میشوم اول به تو فکر میکنم و بعد هم میروم کنار پنجره ای که رو به دیوارهای زشت و سیمانی باز میشود.بیست …
Read More“من رو دست کسی نمی مونم نه خودم و نه جنازه ام.” این را به تو گفته بودم و باورت نمیشد. وقتی هفتاد و هفت تا قرص خواب و دو …
Read Moreپنجره رامی بندم.با اینکه پنجره ی بسته من را عصبی میکند ولی چاره ای نیست. سرو صدایی که از بیرون میآید کلافه ام میکند.هوای الوده هم به همین ترتیب. من …
Read Moreخندیدید؟ خودتان برایم نوشته بودید، نامه را که باز کردم اولین عبارتش همین بود، فرشته دختر صاحبخانه نامه شما را گذاشته بود پشت در و رفته بود. برای باز کردن نامه شما عجله نمیکنم …
Read Moreطهران /ماه اول تابستان یکی از سالهای نیمه دوم دهه شصت/ گرم کن سیاه و سه خط را می پوشم و میروم پشت بام .امشب اینجا تنها هستم. هوا کمی …
Read More