(1) آیا ذهن و زبان وکردار ما ایرانیان همانقدرمتصلب در نظم است که یک انسان آلمانی یا کره ای؟ آیا ایده و شیوه زیست ایرانیان همانقدر عقلانی وهوشمندانه است که یک انسان ژاپنی یا انگلیسی؟ آیا ما همانقدر بالغ و پخته هستیم که انسان کارکردگرای آمریکایی؟ ایا تصلب در نظم و خردمحوری آمیخته به کارکردگرایی بنیادهای تمدن و ساختار عقلانی جهان معاصر نیستند؟ آیا این ویژگی ها نماد و نشان رشد جوامع محسوب نمیشوند؟ ایا نمیتوان گفت ، جوامعی که این نمادها و نشانه ها درآنها فراوانی دارد از رشد بیشتر نیز برخوردار بوده و درمختصات زمین و زمانی که “بشر” قرار دارد پخته تر و بالغ تر هستند؟ و حال اگرجهان معاصر اینگونه است و ما نیستیم ، پس ما در کدام زمین و زمان زندگی میکنیم؟ چند ساله ایم و در کدام مرحله از رشد قرارداریم؟
(2) تعیین اینکه یک فرد در چه مرحله ای از رشد قرار دارد صدهابارساده تر از تعیین و حتی تخمین ضمنی آن برای گروهی از انسان هاست که در یک گروه و دسته و قوم و قبیله قراردارند و در جهان معاصرآنها را ملت یا جامعه می نامند.این مساله هم خطیراست و خطرناک و هم صعب و دشوار.اما ابدا به این معنا نخواهد بود که خارج از دسترس است و یا انجام ناشدنی ست. مساله شاید انجا کمی برجسته و خطیربه نظر بیاید که مخالفان و موافقان گروهی از افراد بالغ یا نابالغ جامعه یا ملت را بخواهند به همه ی انها تعمیم داده و کل را در سایه ی جز تعریف کنند. ولی از آنجایی که این مغالطه هم ساده و هم شکست پذیراست، انچنان محل اعتنا نخواهد بود و چنانچه سنجه های سنجیدن تا سرحد امکان درست و مناسب باشد امکان تعیین و تخمین اینکه یک جامعه، یا یک ملت در چه مرحله ای از رشد قرار دارد قابل دسترس خواهد شد.
(3)برای نشان دادن اینکه یک جامعه چند ساله است و یا درچه مرحله ای از رشد قرار داد راههای بسیاری موجود است. تئوری ها و شاخص های توسعه ویا توسعه نیافتگی، وارسی چگونگی زیست یک جامعه و مولفه های برتر آن در طول تاریخ، ایده ها و شیوه های زندگی جمعی، منابع و مراجع فکری آنها، وارسی میزان خردمحوری و عقلانیت در کنش و واکنش های جامعه در برابر عوامل درونی و بیرونی و…بسیار راهها و شاخص های دیگر وجود دارد که متخصصان علوم انسانی میتوانند رشد یک جامعه را مشخص و تعیین کنند اما من برای اینکه نشان بدهم “جامعه ایرانی” چند ساله است و یا درکدام مرحله رشد قراردارد از سه راه مختصر عبورخواهم کرد.آنهم بدین دلیل که نشان دادن سن جامعه و مرحله ی رشد آن محور مرکزی موضوع اصلی یعنی در خدمت و خیانت شاعران نیست اما بنا به ضرورتی که شاید در آینده خودش را نشان بدهد من به حد نیاز به آن خواهم پرداخت. اما دو راه از آنچه ذکر شد یکی تاکید بر بلوغ و عدم بلوغ است از راه درانداختن چندین پرسش و پاسخ های ممکن و محتمل به آنها. دومین سنجه، میزان و موضوع مبادله و معامله ایرانیان با جهان معاصر است. و شاخص سوم ساده تر و سهل تر از باقی ست و آن استناد به زبان و بیان خود جامعه است! در حقیقت میتوان و باید به جامعه فرصت و رخصتی داد تا خودش را وارسی کرده و بگوید که درباره ی خودش چگونه می اندیشد؟ ایا خودش را بالغ می پندارد؟ ایا خودش را نابالغ میداند؟ گرچه این ادعا هرچه باشد استواری اش بسته به آنست که محصول مبادله و تعریف را درخود داشته باشد وگرنه ادعایی ست بی پایه و بی مایه که نمیتوان آن را مرجع قرار داد و فقط کسانی از آن خرسند خواهند شد که یا به فریب خودشان دلخوش هستند و یا به فریب دیگران سرخوش!
(4) سنجه اول تعریف و پرسش های مرتبط با “بلوغ”:
اگر قرار بود رشد یک فرد را تعیین کنیم شاخص های روشنی وجود داشت که به راحتی میتوانستیم بگوییم (ایکس) در مرحله نوزادی، کودکی، نوجوانی، جوانی ، میانسالی و کهنسالی قرار دارد و یا از رشد عاطفی و روانی و اجتماعی و ارتباطی و…برخورداست. اما من از این عناونین پرهیز میکنم. با اینکه مانعی وجود ندارد اما اول اینکه، نمیخواهم گرفتار پیچیدگی ودشواری تعمیم شاخص های فردی به جمعی شوم و منتقدان و مخالفان آن را دستاویز قرار دهند و دوم آنکه نیازی به چنین پیچیدگی ندارد این موضوع و اخر اینکه راه بهتر را در شیوه ی دیگر میبینم و انهم اینست که به جای آن شاخص ها ، از بلوغ حرف بزنیم. ازویژگی ها و مولفه هایی که نشان میدهد روح جمعی یک جامعه به چه میزان بالغ یا نابالغ است! ما حقیقتا نیاز نداریم که بگوییم جامعه کودک است یا جوان یا پیر. اما نیاز داریم که نشان بدهیم یک جامعه فارغ از جوانی و میانسالی و کهن سالی ایا بالغ است یا خیر! بلوغ یا عدم بلوغ باید محور اصلی باشد و برای مشخص کردن آن میتوان با طرح پرسش هایی و پاسخ های ممکن و محتمل به آن میزان بلوغ و یادعدم بلوغ جامعه را تعیین کرد. پرسش هایی نظیر انچه در زیر می آید و پاسخ های ممکن و محتمل به ما ایرانیان نشان میدهد که آیا ما جامعه و ملت بالغی هستیم یا نه.
الف: آیا جامعه ایرانی در تصمیم گیری و کنش و واکنش های خود شتابزده عمل میکند یا با طمانینه؟ تصمیم ها براساس خرد و عقلانیت است یا شور و هیجان؟ مراجع تصمیم و کنش چه افراد و گروههایی هستند؟ تصمیم ها و کنش ها ناظر به سود و منفعت شخصی ست یا فردی و گروهی و قومی؟
ب: در جامعه ایرانی نقد عقلانی صدرنشین و محترم است یا مدح؟ روند بالا یا پایین رفتن پایگاه و منزلت اجتماعی افراد، عقل و خرد است یا وابستگی های گروهی؟ جامعه ایرانی بیشتر تن به شورش های عقلانی میدهد یا عاطفی و حسی؟ ایا ایرانیان در زبان و کردار گرفتار افراط و تفریط هستند یا تناسب و تعادل؟
پ: نظام ارزشی ما ایرانیان ریشه در کدام منبع و مرجع دارد؟ ایا نظام های ارزشی جوامع بدون داد وستد با نظام های مستقر در جهان میتواند به زندگی ادامه بدهد و بارور باشد و کارآمد؟ نظام ارزشی ما به چه میزان توانسته خود را با نظام تمدنی و معاصر جهان هماهنگ کرده و از خلال این هماهنگی به حفظ بخش های کارآمد و حذف بخش های ناکارمد بپردازد؟ ایا اصولا ما ایرانیان توان عبور از خودمان را داریم؟ جامعه ای که از خودش عبور نمیکند میتواند رشد کند؟
پاسخ های ما به پرسش های فوق که تنها مختصری از هزاران پرسش ممکن و محتمل دیگر هستند میتواند نشان بدهد که ما ایرانیان چند ساله ایم و به عبارت بهتر ایا بالغ هستیم یا نه؟ ایا جامعه ی ما و ذهن و زبان ما رشد یافته است یا نه؟ تاکید میکنم که سخن ما بر چرایی عدم بلوغ و عدم رشد نیست! اینجا تنها به دنبال این هستیم تا بدانیم و ببینیم که در کجا قرار داریم. چرایی این فراورده و فرایند در متن های دیگری که در ذیل “خدمت و خیانت شاعران” خواهد آمد تببین و تشریح میشود.
(5) سنجه دوم : میزان و موضوع مبادله
یکی ازسنجه هایی که نشان میدهد یک جامعه به چه میزان رشد یافته و بالغ است موضوع و میزان مبادله ی آن جامعه با جهان و زمانه ی خود است. ما ایرانیان باید مشخص کنیم که با جهانی که با آن ظاهرا معاصر هستیم چه معامله و مبادله ای داریم؟ موضوع معامله و مبادله ما چیست و به چه میزان است؟ جهان به چه میزان محتاج و نیازمند خدمت و کالای ماست؟ و اگر نیست ایا این بدان معنی نیست که ما بدان حد بالغ نیستیم که در ساختار تمدنی و عصریت جهان کالایی کارآمد برای مبادله تولید و از ورای آن جهان را به گفتگو با خود ملزم کنیم و در این گفتگو اول بر زنده بودن خود مهر تایید بزنیم و دوم بر بابغ بودن خود مهر تاکید؟! ایا ما در مبادله با جهان صاحب تکنیک و صنعتی ممتاز و ویژه در حوزه ای مشخص هستیم؟ ایا در هنر و فرهنگ چنان مسلط هستیم که جهان خودش را نیازمند گفتگو با ما بداند؟ ایا در فلسفه و ادبیاتِ جهان معاصر ما حضور موثر داریم؟ در کدام حوزه و کدام سطح قابلیت افرینندگی داریم به گونه ای که جهان ضرورت مبادله با ما را بداند و معترف باشد؟ اگر مبادله ما با جهان در حداقل ممکن و یا هیچ است در حقیقت این نشان میدهد که ما ایرانیان آنچنان بالغ و رشد یافته نیستیم که توانایی تولید کالایی فکری یا تکنیکی مطابق و مناسب با مختصات جهان معاصر داشته و ازآن به عنوان پنجره ای برای گفتگو با جهان استفاده کنیم. آنچه در هر مختصات زمانی و مکانی سنجه ی بلوغ و رشد جوامع و ملت ها میشود همین میزان و موضوع مبادله است که هرچه کمتر باشد یعنی آن جامعه و ملت یا شاخص های تمدنی زمان خود همراه و هماهنگ نیستند و به عبارت بهتر در آن زمان و مکان بالغ و رشد یافته محسوب نمی شوند.
(6) سنجه سوم: تببین و اعتراف خود جامعه بر بلوغ یا عدم بلوغ
این سنجه را میتوان سهل ترین و بی مرزترین سنجه محسوب کرد اما انصاف اخلاقی جامعه در وارسی خود را به وضوح روشن خواهد کرد. اینکه ما ایرانیان خودمان را چند ساله میدانیم ؟! خودمان را در کدام مرحله ی رشد میبینیم؟ ایا فرایند و فراورده ی زندگی و زیست جمعی ما در گستره ی تاریخی نشان از بلوغ ما دارد یا عدم بلوغ؟ ایا کنش های جمعی ما ایرانیان بیشتر از سرپختگی و درایت است یا خامی ؟ قطعا تک تک ما ایرانیان برای آن پاسخ هایی داریم که در نهایت و در یک رهیافت کلی نشان میدهد که ما درباره ی خودمان چگونه می اندیشیم و چگونه داوری میکنیم. این اعتراف هرچه که باشد،میتواند بنیان و بنیاد حرکت آینده ما را روشن و مشخص کند. ما اگر معترف به بلوغ باشیم باید در باره سنجه اول یعنی بلوغ وتعریف و پرسش های مربوط به آن نیز پاسخ های مناسبی داشته باشیم و یا درباره موضوع و میزان مبادله با جهان باید توضیح و تبیین قابل باوری ارائه دهیم.و اگر معترف به بلوغ نباشیم و جامعه ایرانی را نابالغ فرض کنیم که این قلم بر همین فرض و گمان است آنگاه به چرایی و چگونگی این عدم بلوغ و راه رهایی از آن دست خواهیم یافت. بار دیگر تاکید میکنم این مقدمه درباب این پرسش که “ما ایرانیان چند ساله ایم؟” محور مرکزی این یادداشت ها نیست اما آنقدر اهمیت دارد و درآینده بدان نیازمند خواهیم بود که درنگ و ایستادن بر این پرسش و وارسی آن دست ما را در تبیین آنچه ” درخدمت و خیانت شاعران” نامیده میشود باز تر و گشاده تر خواهد کرد.