هنوز این سرزمین پر از “حاجی آقا” ست. هرکدام از ما یک”حاج آقا” هستیم.ادم هایی چاپلوس و زرنگ وهزارچهره و نان به نرخ روزخور که همدیگر را تا انجا که بشود می چاپیم. دست برقضا علویه خانم هم کم نداریم. یعنی بالاخره حاج اقاها، دست اخر باید بخوابند کنار علویه خانم ها! علویه خانم های ظاهرا مدرن، که یک اقا بالاسرمیخواهند و برایشان هم ابدا اهمیت نداردکه اقایشان چطور و چقدر مردم را سرکیسه میکند که خرج عطینای خانم را جور کند.علویه خانم های این دوران هزاران بار لکاته تر ازعلویه خانم شما هستند و حاج آقا ها زرنگ تر و زیرک تر و چاپلوس تر و از خدا بیخبرتر.فقط هم بلدیم همدیگر را بچاپیم. روبه روی فرنگی جماعت موش هستیم واسمش راگذاشتیم مهمان نوازی.برای غریبه ها خودمان را عنتر میکنیم و برای ایرانی جماعت تا زور داریم سرش را کلاه میگذاریم . ایرانی و هموطن یک مزخرفی شده که از تهران تا تهرانجلس را به گه کشیده است.ازهمدیگر رم میکنیم از بس که واقفیم به پدرسوخته گی خودمان.جایی و محفلی نمانده که چهارتا ایرانی باشند وا ززرنگی ها و دغل بازی های چهارتا ایرانی دیگر حکایتی نداشته باشند. یک اوضاع خاک برسری داریم که بیایید و ببنیند ولی خودمان را زده ایم به خریت، راه دیگری نداریم!