صبح امروز دوشنبه، همین که بیدار میشوم اول به تو فکر میکنم و بعد هم میروم کنار پنجره ای که رو به دیوارهای زشت و سیمانی باز میشود. بیست سالی …
Read Moreبرچسب: عشق
عشق در دوره ی “ماقبل تکلم”
نه من آن هستم که تو گفتی و نه تو آن هستی که من نوشتم. .بیا با هم کمی نگاه کنیم. کمی سکوت کنیم.این کلمات هرجایی تر از آنی هستند …
Read Moreهذیان احساس
میروم کنار پنجره/ یک سیگار و بعد هم نگاهی که شاید من را برساند به یک جای دیگر/همه صبح را با خودم بودم/ تنها/شاید هم با خاطره هایم/ البته …
Read Moreتفلسف های شبانه…
این متن شاید برای 12 یا 13 سال قبل باشد سلام عزیزم چند وقتی ساکت بودم/ یک جور خفقان خودخواسته/ وگرنه میدانم تو جفنگیات من را وحی منزل فرض …
Read Moreيك نامه ي پيدا شده!….ورسيون عشق تغيير كرده است!
حدود سال 1384 نوشته شده است. در 34 سالگی سلام عزیزم. این روزها ابدا دل و دماغی ندارم. البته مثل همیشه. راستش چیزی من را سر ذوق نمی آورد. چرا …
Read Moreصادق باشید،پای همه امان لب گور است
اوه عشق…ساده بگویم هم کلمه اش تعفن دارد و هم مفهومش..یعنی شده است وگرنه وقتی از شکم مادر زاییده شد پاک بوده اما ما دو دستی و حسابی ان را …
Read Moreاینطور است!
عشق ،تولیدش و زمان انقضا ئش و همه بالا و پایینی که دارد..چه خوشتان بیاید چه بدتان بیاید،نتیجه تغیرات بیوشیمیایی مغز شماست، حالا چرا شما مدام دنبال “دل” تان میگردید، …
Read Moreاين متن را به لهجه لاتي عشق! بخوانيد
قبل از آغاز _یه موجی از شونه راستش حرکت میده و از گردنش رد میکنه و تو شونه چپش اروم میگیره وبا لحنی که همه “ز ” ها رو “س” …
Read Moreعصر های ” شیدایی” با جلال الدین رومی
دوستی توصیه کرد، برای مجلس تفسیر مثتنوی که هر هفته دور هم جمعه میشویم چند خطی بنویسم،…راستش سختم بود برای این که حد و مرز من بدانجا نمی رسید، اما …
Read Moreخودت را تقسیم کن لامصب
سلام من امروز تورا جور دیگر دیدم..میدانی؟ یاد ترمیناتور افتادم! ویران گر. او با دور بازو ویران میکرد و تو با دوری که میانه ی تو را برگرفته است. او …
Read More