شیرازه/بهمن و اسفند 86/به نوروز نزدیک میشدیم،شب عید بود مثلا وامدن بهار را همه در انتظار بودند، این طرح به ذهن من رسید و خیلی ها شنیدم که ازاین طرح و تصویر لذت برده بودند.
پاره ی اولِ
شارح به کسی می گویند که مطلب دیگری را شرح می دهد یعنی مطلبی که از آن خود نیست و خود خلقش نکرده است رابرای دیگرانی که علاقه مند هستند توضیح می دهد و تبیین می کند و گاه رسایی و نارسایی آن را بازگو کرده و گاه نیز به تفسیر و تحلیل می پردازد.(مرزی که شارحان و مفسرا ن و منتقدان و تحلیل گران دارند بسیار ظریف است اینجا مجال شرح آن نیست).خلاصه آنکه شان شارح یک اثر و اندیشه، نسبت به آنکه خالق ست و پدید آورنده ، متفاوت است و این تفاوت سبب می شود ،خدمت و وظیفه ای که از شارح انتظار می رود جور دیگر باشد که شاید بتوان آن وظایف را در دو بند کلی اینگونه بیان کرد:
1. شرح و تفسیر: از وظایف شارحان اینست که ،پدید آورنده اگر به کشف یا خلق می رسد،شارح به شرح و تفسیر چگونگی آن کشف و خلق پرداخته و در جهت تعمیق مفاهیم مورد نظر پدیدآورنده بکوشد.
2.تبلیغ و ترویج : دیگر وظیفه شارح آنست که همزمان با شرح و تفسیروتحلیل ،کاری کند که آن اندیشه گسترش بیشتر و ذهن مخاطبان با آن همراهی مضاعف پیدا کند. و اگر سدی یا سنگی در راه فهم و درک اثر موجود است آن را بردارد و چنانچه گره ای زبانی وجود دارد آن را به مدد زبانی ساده تر از آنچه پدید آورنده استفاده کرده باز کند و خلاصه آنکه مراتب درک و فهم صحیح از متن و امکان جذب مخاطبان بیشتر را با ابزار گوناگون فراهم کند و چنانچه شارحی از این دو غافل شود شان شارح بودنش البته محل تردید است!
پاره ی دوم
شارحان یک اثربعضا متعدد بوده، در حوزه های گوناگون دانش فعالیت می کنند و گاه نیز اهمیت و اولویت ویژه پیدا می کنند و در حوزه ی فعالیت خود نامشان سر زبان ها می افتد . برای نمونه حتما شنیده اید که مرحوم علامه جعفری را شارح و مفسر مولانا میدانند و می خوانند و ایشان در کتاب ” از دریا به دریا” تلاش کرده تا به دو وظیفه ای که در بالا آمد عمل کند یعنی شرح و تفسیر و به تبع آن تبلیغ و ترویج. مرحوم فروزانفر نیز به همین ترتیب. یا اینکه بهاءالدین خرمشاهی را شارح ابیات خواجه شیراز می دانند و یا علی معلم دامغانی را شارح خاقانی میخوانند.ملاصدرا شارح اندیشه های ابن عربی بود و جلال الدین آشتیانی شارح حکمت صدرايي شد! دکتر منصور وثوقی در حوزه ی جامعه شناسی شارح نظریه تغییرات اجتماعی می شود و باقرساروخانی شارح نظریات جامعه شناسی ارتباطات. در اقتصاد و روانشناسی و فلسفه و کتابداری و اطلاع رسانی و …نیز این موارد جاریست و به طور کلی هر جا پدیدآورنده ای باشد شارحانی نیز هستند که کار و وظیفه اشان همان است که گفتیم.
پاره ی سوم
در کشورهای جنوب که ما را هم کم و بیش در همان دسته قرار می دهند ،خوب یا بد، آنچه از دانش و علم خصوصا از نوع مدرنش یافت می شود همه از آب گذشته اند! آمده اند از آن سو که غرب نام دارد. گرچه دانش وطن ندارد اما محل تولد دارد و آنچه در دانشگاه های ما و مراکز آموزشی ما نیز تدریس می شود در حوزه های گوناگون همانیست که غربیان پدیدآورده اند و اساتید ما نیز در یک نگاه کلی شارحانی هستند که در حوزه های گوناگون به شرح و تبیین نظریات و علومی که دیگران پدید
آورنده اند مشغولند. یعنی بیشتر بیانگر نظریات دیگرانند تا نظرات خود.بیشتر به تفسیر و تبیین اندیشه های دیگران مشغولند تا خلق یا پدید آوردن اثری. و از این زاویه بیشترشان شارحند! ودر این میان البته هستند شارحانی که پر آوازه اند آنهم برای آنکه در شرح و تبیین و تبلیغ و ترویج انچه آموخته اند و به آن دل بسته اند هیچ کوتاهی نمی کنند . نه بیم از شرح و نه اکراه از توضیح مکرر دارند.از بر ای رونق آنچه راست می پندارند از هر ابزار و وسیله ای استفاده می کنند. گاهی شرح خود را در جامه ی کتاب عرضه و گاه با مقاله ها و یاد داشت های و سخنرانی های متعدد شرح خود را از اثر انتقال می دهند. از رسانه ها به خوبی استفاده می کنند و تلاش دارند تا بدین وسیله خود را به بدنه ی علاقه مندان و مخاطبان حوزه ای که در آن مشغولند نزدیک تر کنند. اینگونه شارحان از پرسش دیگران نمی هراسند و همواره آماده اند تا از هر منبر و ماذنی صدای خود را به مخاطبان برسانند وبه بسط و گسترش اندیشه و نظری که در آن تخصص دارند مبادرت می ورزند و آنگونه رفتار می کنند که از یک شارح انتظار می رود. و شارحانی که پر آوازه می شوند به هیچ گونه ارتباط و ابزار انتقالی پشت نمی کنند و نه نمی گویند!
پاره ی چهارم
در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی نیز داستان به همان گونه است که رفت.یعنی چه بخواهیم وچه نخواهیم اکثر اساتید ما پدید اورنده نیستند! آنچه را دیگران تالیف کرده اند شرح می دهند،اندیشه های دیگران را تبیین می کنند و در یک کلام شارحند و از آنها انتظار میرود که مانند شارحان عمل کنند. آنها نظریه اطلاع رسانی “شانون ” را شرح می دهند! نه چیزی اضافه می کنند و نه کم! ومفهومی را که”جس شرا” ا ز کتابداری دریافت میکرد را تبیین میکنند ،شیوه های گوناگون فهرست نویسی ،رده بندی، مفاهیمی چون نظام های اطلاعاتی، مدیریت آنها،و…همه و همه از مسائلی هستند که اساتید کتابداری و اطلاع رسانی در اولین فرض آنها را شرح و در مراحل بعدی به قدر توان شاید نقد و وارسی کنند. به هر حال اولین مرتبه اینست که شارحند و انتظار میرود که چون شارحان عمل کنند . البته دو گروه وجود دارند :
.گروه اول به تمامی تلاش میکنند و همانطور که گفته شد از گفتن و باز گفتن نمی ایستند. از آنچه در کلاس دانشگاه تدریس میکنند میگذرند و در محافل کتابداری شرکت میکنند. مقاله و یاد داشت های متعدد مینویسند. مصاحبه میکنند. با رسانه ها تعامل مناسب دارند ،با بدنه ی جامعه کتابداری ارتباط موثر داشته و از کمترین فرصتی برای شرح آنچه راست میدانند بیشترین استفاده را می برند.
گروه دوم کسانی دیگری نیز هستند که گرچه در دانشگاه تدریس می کنند و مدارک بالا دارند و استاد نیز خطابشان می کنند اما به همان دلایل که بیان شد در واقع شارحند اما مانند شارحان عمل نمی کنند! یعنی نه به شرح میپردازند نه به تبیین. نه اینکه اصلا نمی پردازند اما باید دید که در یک مقطع زمانی 5 ، 10 یا 20ساله ( کمتر یا بیشتر)به چه میزان تلاش کرده اند!گفتن ندارد که بعضی از مدرسان دانشگاه جزوه های خود را نیز ویرایش نمی کنند.و در شرح آنچه میدانند فراتر از کلاس درس نه عمل و نه خطرمیکنند. هیچ صدایی از آنان بر نمی آید مگر در کلاس درس! البته بد نیست اما آیا کافیست برای کسی که شارح است؟ اگر فقط به جزوه ای و کتابی که تدریس میکند و یا به یکی دو مقاله ای که در سال روانه نشریات خاص می کند بسنده کند آیا چنین کسی شارح است؟ آیا انتظار از یک شارح این نیست که حتی فرصت را بسازد( اگر که نیست) برای شرح آنچه راست میداند؟ از این دسته سال به سال هم یادداشت و مقاله و مصاحبه ای خواندنی یافت نمی شود. نه در محافل کتابداری حضور دارند و نه در مجالسی که پرسش و پاسخ براه است. تعاملشان با بدنه ی کتابداری در حداقل ممکن است.با رسانه ها ابدا هم کلام نمیشوند و از ابزارهای موجود برای آنچه باید شرح دهند استفاده نمیکنند. شارحانی که پر آوازه شده اند در حوزه های گوناگون حتما ننشسته اند و بیشمار نوشته اند و خوانده اند و شرح داده اند و شنیده اند و گفته اند، آن هم به زبانی که بیشترین مخاطب را به سمت خود بکشاند.به هر روی آنانی که مدرسند در کلاس های دانشگاه به طور عام و حوزه کتابداری و اطلاع رسانی به طور خاص ،به هر دلیل که فکرش را بکنید (دلایل شخصی یا غیره)اگر نتوانند و اگر نخواهند به بسط و گسترش و تعمیق آنچه راست می پندارند ،بپردازند ، و اگر از ابزار گوناگون در این راه استفاده نکنند ،شان شارح بودنشان محل تردید است و کسی که نه مانند شارحان عمل میکند و نه خلقی صورت میدهد که در گروه پدید آورندگان بگنجد ،چه نام دارد؟ در بهترین حالت ،البته آنان را میتوان شارح نامید اما قطعا بدون شرح!!!
آورنده اند مشغولند. یعنی بیشتر بیانگر نظریات دیگرانند تا نظرات خود.بیشتر به تفسیر و تبیین اندیشه های دیگران مشغولند تا خلق یا پدید آوردن اثری. و از این زاویه بیشترشان شارحند! ودر این میان البته هستند شارحانی که پر آوازه اند آنهم برای آنکه در شرح و تبیین و تبلیغ و ترویج انچه آموخته اند و به آن دل بسته اند هیچ کوتاهی نمی کنند . نه بیم از شرح و نه اکراه از توضیح مکرر دارند.از بر ای رونق آنچه راست می پندارند از هر ابزار و وسیله ای استفاده می کنند. گاهی شرح خود را در جامه ی کتاب عرضه و گاه با مقاله ها و یاد داشت های و سخنرانی های متعدد شرح خود را از اثر انتقال می دهند. از رسانه ها به خوبی استفاده می کنند و تلاش دارند تا بدین وسیله خود را به بدنه ی علاقه مندان و مخاطبان حوزه ای که در آن مشغولند نزدیک تر کنند. اینگونه شارحان از پرسش دیگران نمی هراسند و همواره آماده اند تا از هر منبر و ماذنی صدای خود را به مخاطبان برسانند وبه بسط و گسترش اندیشه و نظری که در آن تخصص دارند مبادرت می ورزند و آنگونه رفتار می کنند که از یک شارح انتظار می رود. و شارحانی که پر آوازه می شوند به هیچ گونه ارتباط و ابزار انتقالی پشت نمی کنند و نه نمی گویند!
گروه دوم کسانی دیگری نیز هستند که گرچه در دانشگاه تدریس می کنند و مدارک بالا دارند و استاد نیز خطابشان می کنند اما به همان دلایل که بیان شد در واقع شارحند اما مانند شارحان عمل نمی کنند! یعنی نه به شرح میپردازند نه به تبیین. نه اینکه اصلا نمی پردازند اما باید دید که در یک مقطع زمانی 5 ، 10 یا 20ساله ( کمتر یا بیشتر)به چه میزان تلاش کرده اند!گفتن ندارد که بعضی از مدرسان دانشگاه جزوه های خود را نیز ویرایش نمی کنند.و در شرح آنچه میدانند فراتر از کلاس درس نه عمل و نه خطرمیکنند. هیچ صدایی از آنان بر نمی آید مگر در کلاس درس! البته بد نیست اما آیا کافیست برای کسی که شارح است؟ اگر فقط به جزوه ای و کتابی که تدریس میکند و یا به یکی دو مقاله ای که در سال روانه نشریات خاص می کند بسنده کند آیا چنین کسی شارح است؟ آیا انتظار از یک شارح این نیست که حتی فرصت را بسازد( اگر که نیست) برای شرح آنچه راست میداند؟ از این دسته سال به سال هم یادداشت و مقاله و مصاحبه ای خواندنی یافت نمی شود. نه در محافل کتابداری حضور دارند و نه در مجالسی که پرسش و پاسخ براه است. تعاملشان با بدنه ی کتابداری در حداقل ممکن است.با رسانه ها ابدا هم کلام نمیشوند و از ابزارهای موجود برای آنچه باید شرح دهند استفاده نمیکنند. شارحانی که پر آوازه شده اند در حوزه های گوناگون حتما ننشسته اند و بیشمار نوشته اند و خوانده اند و شرح داده اند و شنیده اند و گفته اند، آن هم به زبانی که بیشترین مخاطب را به سمت خود بکشاند.به هر روی آنانی که مدرسند در کلاس های دانشگاه به طور عام و حوزه کتابداری و اطلاع رسانی به طور خاص ،به هر دلیل که فکرش را بکنید (دلایل شخصی یا غیره)اگر نتوانند و اگر نخواهند به بسط و گسترش و تعمیق آنچه راست می پندارند ،بپردازند ، و اگر از ابزار گوناگون در این راه استفاده نکنند ،شان شارح بودنشان محل تردید است و کسی که نه مانند شارحان عمل میکند و نه خلقی صورت میدهد که در گروه پدید آورندگان بگنجد ،چه نام دارد؟ در بهترین حالت ،البته آنان را میتوان شارح نامید اما قطعا بدون شرح!!!