“پلوتارک مورخ یونانی از قول افلاطون در گفتگو با _دیونیزیوس_ روایت میکند که هرکس میتواند شایسته صفت شجاع باشد به جز فرد جبار و دیکتاتور!”
دیکتاتور و سیستم های دیکتاتوری ،ستون و سنگ بنای خود را بر اساس ترس ” دیگری” می گذارند. آنچه قوام و استواری و استمرار آنها را رقم میزند فقط و فقط ترسی ست که انها به ذهن ودل همه ی کسانی که در دایره ی خودی ها قرار نمی گیرند وارد میکنند و همواره تلاش دارند تا از کمیت و کیفیت آن ترس کم نشود و این در حالیست که این فرایند همواره یک دلیل و بنیان محوری دارد که اول ترس دیکتاتور است و نتیجه ی این ترس خودش یکی دیگر از مشتقات ترس است یعنی : ترس تهاجمی!
مانس اشپربر روانشناس فردی و شاگرد آلفرد آدلر، همعصر ژان پل سارتر، دوست آلبر کامو و برتولت برشت در کتاب بی نظیر ” نقد جباریت” به ترس هم عنوان یک صفت دیکتاتور می پردازد و هم نشان میدهد که فرد خودکامه چگونه با ایجاد ترس به دنبال تثبیت قدرت است و همینکه چه گرفتاری ها و مشکلاتی این فرایند خواهد داشت.
اشپربر در فرازی درخشان مینویسد: اگر قدرتی برای تحکیم حاکمیت از زور و وحشت استفاده کند دیگر نمیتواند آن را کنار بگذارد . در غیر اینصورت خودش از بین میرود.با ترس و وحشت _وسط بازی_ نمیتوان کرد” و در حقیقت این شرایط جمهوری اسلامی ست از ابتدا تا امروز است.
اشپربر معتقد است حاکم خودکامه و جبار درست همان لحظه ای که فریاد میزند و تهدید میکند درحقیقت ترس خودش را اعلام کرده است.اما مساله اینست که چگونه این ترس را مخفی کند؟ پاسخ اینست با تهاجمی بیشتر که خودش نتیجه ی ترس است و به آن “ترس تهاجمی ” میگویند.
انسانی که گرفتار ترس تهاجمی میشود یک تمامیت خواه سنگدل و طالب قدرت مطلق است. تاب تقسیم قدرت ندارد. او یا باید صاحب تمام قدرت باشد و یا اینکه عاجز و ناتوان میشود. چنین فردی گرفتار یک ترس مضاعف و بنیادین و درونی ست که از هرگونه اظهار و اعترافی طفره میرود و یگانه راهی که برایش می ماند از میان برداشتن دلایل ترس است! و برای دیکتاتورها مهمترین دلیل ترس مردم هستند.
بنا به گفته ی اشپربر انسان خودکامه ای که گرفتار ترس تهاجمی میشود در ذهن خودش نیز نسبت به خودش ارزشی قائل نیست و این تهی بودگی نسبت به خود، او را ترسو تر و زبون تر میکند به گونه ای که هر چیزی میتواند او را به ترس اندازد. و برای دیکتاتور چه عاملی مهم تر از مردم و آگاهی و اعتراض انها موجب ترس میشود؟به این دلیل دیکتاتور هر روز فرمان به خشونت بیشتر میدهد برای این که به گفته اشپربر در این مرحله ،خشونت و ایجاد ترس در دل “دیگری” همانند مواد مخدر عمل میکند و به همین دلیل همواره برای بدست اوردن اثر بخشی بیشتر به طور مستمر باید انرا بیشتر شیوع داد.
با گسترش ترس تهاجمی از جانب دیکتاتور و خشونت عریان تر، دیکتاتور به لحظه ی باشکوه قدرت خود میرسد اما مشکل اینست که این شکوه را چگونه بایدحفظ کند؟ از نظر او دشمنان همواره مترصد حمله اند و هرچه از آنها بکشد باز هم تمام نمیشوند و پدر و برادر و فرزندان و دوستان کشته شدگان هنوز زنده اند و دیکتاتور با این پرسش سهمگین همواره روبه روست که ایا آنها قیام نخواهند کرد؟ و این شاید پرسش سیستم امروز و اینک جمهوری اسلامی نیز باشد!
خشونت عریان، ایجاد ترس و وحشت در دل مردم، تهدید و خط و نشان کشیدن برای تمامی اقشار و آنچه در این روزها بیشتر خودش را در ایران نشان میدهد اینست که سیستم توتالیتر به دلیل ترس مضاعف گرفتار “ترس تهاجمی” شده است و در همین راستا قابل تحلیل و تبیین است.