

جامعه ایران در طول چند دهه گذشته در هیچ برهه ای مجموعه ای هماهنگ از نشانه های عزم برای تغییر را از خود نشان نداده بود و این امر پس از مرگ خانم مهسا امینی توسط گشت ارشاد اتفاق افتاده است.
میگویم (مجموعه ای از نشانه ها) به این دلیل که در تنش های پیشین میان جامعه و ساخت مسلط سیاسی نشانه هایی منفرد، ظهور و پس از چندی نیز رو به افول گذاشته اند.
انچه “مجموعه ی این نشانه ها” را در سطح داخلی و خارجی تشکیل میدهد به عبارت زیر است.
در داخل:

1. اعتراض و عزم برای تسخیر خیابان از طرف طبقه ی متوسط به ویژه جوانان و دختران که حاکمیت فکر میکرد آنان را ناتوان کرده است.
2. اعتراض و تنش در نقاط مختلف تهران که نشان میدهد این جنبش و وضعیت ربطی به مسائل اقتصادی ندارد و در جنوب و شمال و هم درغرب و شرق و مرکز تهران زنده است و مردم به یک مخرج مشترک از خواسته ها و مطالبات بنیادین خود رسیده اند.
3. بسط و گسترش تدریجی اعتراضات به شهرهای دیگر کشور
4. شیفت و تغییر شعارها از مسائل اقتصادی ملموس و محدود به
مفاهیمی ذهنی _ارزشی همانند آزادی که در شعار “زن_زندگی_آزادی به خوبی دیده میشود.
5. رادیکال شدن شعارها به معنای تضاد با اصل و کل حاکمیت و همزمان افزایش خشونت ورزی از طرف حاکمیت
6. کم شدن ترس مردم از بیان هدف نهایی خودشان که عبور از رژیم مستبد مذهبی ست
7. به صحنه آمدن سلبریتی ها در حوزه های مختلف هنر /ورزش در پی افزایش فشارهای مردم و اصرار در خواسته های خودشان و اعلام مواضع سلبریتی ها به سود و نفع جنبش اعتراضی مردم. این مساله نشان از ضعف حاکیمت نیز دارد که دیگر قدرت جذب و نگهداری سلبریتی ها را به عنوان مراجع جامعه مدرن ندارد.
8. شکاف میان نخبه گان و نظام مستبد سیاسی. این شکاف حتی در میان نخبه گان طرفدار حاکمیت نیز دیده میشود و استمرار اعتراضات در چند ماه اینده میتواند این شکاف را بیشتر و عمیق ترکند.
9. زنده شدن دانشگاه و حضور در اعتراضات و همچنین فراخواندن اساتید دانشگاه توسط دانشجویان به اعتراض و اعتصاب
10. درخواست اعتصاب از اصناف مختلف در سراسر کشور که البته هنوز در مرحله ی جنینی قرار دارد اما این نیز به شرط استمرار و اصرار اعتراض از جانب مردم
11. منتظر نشدن مردم برای پیدا شدن رهبر یا هماهنگ کننده که این امر در این مرحله موجب چابکی مردم و سردرگمی حاکمیت نیز شده است اما به احتمال بسیار در صورت استمرار اعتراض ها، هماهنگ کننده و یا رهبری نیز پیدا خواهد شد.

1. تکرار سناریو های قبلی که نشان از بن بست فکری و تئوریک آنها در تقابل
با مردم دارد . حاکمیت کماکان مانند نمونه های پیشین مردم را اغتشاشگر و فریب خورده و…میخواند ( در مطلب شورش بر علیه انقلاب) توضیح داده م.
2. ناتوان بودن حاکمیت در اقناع و بسیج طرفداران خود وریزش نیروهای
خودی هم در سطح عوام و هم نخبه گان
3. وجود نشانه های تزلزل و تردید در تصمیم گیری از جانب
4. کم شدن ترس مردم و افتادن هراس و تردید در دل سرکوبگران
5. در بن بست قرار گرفتن حاکمیت از نظر تئوری و عملی. حاکمیت هیچ
راهی برای به جز سرکوب نمیشناسد و البته این سرکوب نتیجه معکوس برایش خواهد داشت و هربار اعتراض ها را عمیق تر و رادیکال تر و عزم مردم را مصمم تر خواهد کرد.

1. اتحاد ایرانیان خارج از کشور فارغ از گرایشات سیاسی برای اولین بار در چهار دهه گذشته
2. واکنش سلبیرتی های جهانی در حوزه ورزش و سیاست و هنر به نفع جنبش اعتراضی مردم ایران . چامسکی، راجرواترز و دیگران
3. پوشش اعتراضات داخل توسط رسانه های غربی. گرچه این مساله هنوز میتواند بیشتر و گسترده تر شود

استقرار در ” وضعیت عبور” مرحله برگشت ناپذیر یک جامعه در برابریک حاکمیتِ به بن بست رسیده است.بروز و ظهوراین وضعیت شاید بنا به شرایط شدت و ضعف داشته باشد اما قطعا به مرحله ماقبل خود برنخواهد گشت.















