رذیلت های خانگی، گریز ازآزادی ودموکراسی نخواهی

 

راستی چرا ما ایرانیان اینقدر به خودمان میبالیم؟.۱۰۰ سال است که دربه در آزادی ودموکراسی هستیم..از ان پادشه قجر بگیر تا همین حالا حالا ها….خودمان را به هر دری زدیم ..نشده است و نمیشود دیگر…مخلص کلام اینکه آقا جان ما مردم دموکراسی حالیمان نمی شود…حرفش را میزنیم..پزش را میدهیم…اهن و تلپش را میکنیم….سینه چاک میکنیم اما ته ته ذهنمان یک دیکتاتور صالح! رسوب کرده است! ته دیگ شده است این تفکر میان مغزمان…. کسی که مسولیت ناکامی های جمعی ما را بپذیرید و به وقت لزوم بتوانیم به پایش بنویسیم! حالا 4تا توی سرمان هم زد بلا مانع است…دست مبارک است و موجب میمنت!

 

ما مردمان مسولیت پذیری نیستیم که دموکراسی بخواهیم..آزادی را هم برای عشق و حال میخواهیم…نگاه به آن چند درصد ظاهرا منورالفکر هم نکنید که دم از ازادی بیان میزنند…اینها حرف مفت است که اگر نبود حالا شاید یک غلطی کرده بودیم دسته جمعی… به ما ایرانیان یک فضایی بدهند برای عشق و حالمان (هرجور عشق و حالی) همین بس است…اصلا ازادی برای ما همینقدر کافی ست…..شما واقعا باور میکنید که ما ازادی را میخواهیم برای نافرمانی؟!!!….جوابتان اگر مثبت باشد سه حالت بیشتر ندارد یا ساده هستید یا نااگاه و یا علاقه به فریب خودتان دارید…البته میتوانید خودتان را فریب بدهید مثل همه ی این قرن ها..ما تیره ترین و کودکانه ترین و نازل ترین تعبیر ازادی را درست کرده ایم برای خودمان و زیر علمش سینه میزنیم… یک شتر شیر گاو پلنگی که بیایید و ببینید …اینقدر هم بد سوادیم که حد ندارد…اریک فروم سوال میکند “آزادی از چه وآزادی در چه” شما بروید بخوانید و بینید در همین صد سال چند تا روشنفکر (روشنفکر که نداریم مثلا ادم کتابخوان) به این دو سوال ساده جواب سرراست داده اند و شما را نپیچانده اند و با تفسیرهایشان کاسبی نکرده اند!؟…. واقعا چه کسی می گوید دموکراسی وارداتی نیست!؟… پس ماهاتیر محمد در مالزی چه غلطی کرده است؟ از میان شکم مادرش دموکراسی آورده برای مردمی که تا ۵۰ سال پیش روی درخت زندگی میکردند؟ اینها که حتی مستعمره بودند! مگر هند نبود؟ مگر ژاپن کنفیکون نشد؟پس این چه جور دموکراسی است که مستعمره ها و در به در ها و مفلوک های دیروزدنیا همه دارند اما آقاها، قدرتمندان، آنها که تاریخ چند هزار ساله دارند!!!، مهربان ها و خوب ها و زرنگ ها (صفت های تهوع آور)،و متواضعان وخردورزان دنیا که ما !!! باشیم هنوز لامصب را لمس هم نکرده ایم !؟؟؟ خب الحمدالله ما همیشه آقای خودمان بودیم و خودمان تو سرخودمان می زدیم و نه غریبه. !!! شکر خدا ما همیشه خودمان از خودمان دزدیدیم ونه غریبه. الحمدالله ما همیشه خودمان پدر ایران و ایرانی را دراوردیم و نه غریبه….ما همیشه خودمان رفتیم و با زن دوستمان خوابیدیم نه غریبه. ماهمیشه خودمان عشق را به پول فروختیم. ما همیشه خودمان مرد زندگیمان را یا از دور بازویش انتخاب کردیم یا از روی حساب بانکی اش! بله الحمدالله ماهمیشه آقای خودمان بودیم و کسی میان سرمان نزده است! جنگی هم اگر هست میانمان ،جنگ پدر و فرزندی ست! پدر ،فرزند را لاشه لاشه کند عیب ندارد (اسطوره هم داریم رستم و سهراب، پس قبح ندارد) فرزند اگر پدر را در به درکند چه باکی ست؟ برادر شاهرگ برادر را بزند چه اشکال دارد؟تاریخ ما مملو از این رذیلت ها ست و اینها همه خانگی ست! تولید خودمان است. البته مصرفش هم برای خودمان است.

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *