مادر غلام کوتول
این روزها از خواندن خسته ام اما کتاب ها را فقط برای این میخرم که کتابخانه ام را صفا بدهم تا وقتی میهمانی میرسد به آدم، باد کنم و …
Read Moreدست نوشته های بی سرانجام در باب آنچه دل یک آدم را چنگ میزند
این روزها از خواندن خسته ام اما کتاب ها را فقط برای این میخرم که کتابخانه ام را صفا بدهم تا وقتی میهمانی میرسد به آدم، باد کنم و …
Read Moreحواسم پیش توست،گرچه میدانی که حوصله ندارم اما حواسم ششدانگ پیش توست. نه اینکه برایت بمیرم.نه!خودت میدانی که من اهل این کثافت کاریها نیستم.نه برای کسی میمیرم و نه دل …
Read More” تو هم مثل حاج احمد. پدرت. همه اتان زن را برای تخت و مطبخ میخواهید. عوض بشو نیستید. صد سال هم که میان ینگه ی دنیا زندگی کنید ته …
Read Moreتند پیچید،خیلی تند، پیچها را می پیچاند، میچلاند، من می پیچیدم میان خودم،پیچ می خوردم، ولی ساکت بودم،پرحرف ولی ساکت،پیچ پشت پیچ بود و قرار بر فرار / از چه؟ …
Read More…..راستش کمی زود است حالا…باور کنید هیچ آدمی به “خوشی” پشت نمیکند، کسی که “بخت خوش” را لگد بزند کم است، اما خدا سر شاهد است “مبارک باد” های پی …
Read Moreحسن گه زده بود به زندگی خودش و سودابه به خاطرات من! ولی چه اهمیت دارد ؟ هیچ! به اسفل السافلین! ….از پشت پنجره به خیابان نگاه میکنم و به …
Read Moreسلام کردن به آدمی مثل تو حقیقتا کفران نعمت است انهم در کلمه ای که سرشار از آرزوهای خوش است.حالا هم بهتر است ادا و اصول از خودت در نیاوری …
Read More