شانه های نحیف من 1

حواسم پیش توست،گرچه میدانی که حوصله ندارم اما حواسم ششدانگ پیش توست. نه اینکه برایت بمیرم.نه!خودت میدانی که من اهل این کثافت کاریها نیستم.نه برای کسی میمیرم و نه دل خوشی دارم از کسانی که میخواهند برایم بمیرند.اصلا متنفرم از این عبارت” من برات می میرم” کثیف تریم دروغ دنیاست.حقه بازترين عبارت عاشقانه است.غيرانساني ترين عبارت به ظاهر! انساني است. مازوخیستی ترین دروغ آدم و عالم است ا26515692358193558729ين “من برايت مي ميرم!چرا؟! براي اينكه درست از همینجا دوست داشتن به گه کشیده و عشق تهوع آور میشود. علاقه ظاهرا صعود اما باطنا سقوط میکند!یعنی آدم اگر آدم باشد نه راضی به مرگ کسی میشود برای خودش و نه خودش را هلاک میکند آنهم برای آدمی که بچه پیغمبر نیست و از کون آسمان هبوط نفرموده است! تازه اگر هم فرموده بودند کسی هنوز باخبر نیست که تاریخ و جغرافیای پس از زندگی کدام است و حقیقت چیست!.پس مردن برای چیزی که معلوم نیست حقیقت دارد یا نه اگر خریت نباشد چیست؟ مگر اینکه ذهن شما اندازه تاریخ و جغرافیای خودتان باشد! و مغزتان بی نهایت را درک نکند! و چشمتان بیشتر از نوک دماغتان را نبیند.در غیر اینصورت هیچ خری به شرط دانایی به طرفش نمیگوید برایت می میرم!!هیچ آدم عاشق و البته عاقلی /اگر تکیه گاه عشق را آگاهی بدانی / خودش را ذلیل و خوار و مفلوک و حقیر و ضعیف و مادر مرده و یتیم و صغیر و نحیف و زار و نذار نمیکند!و اگر هم بکند و طرف مقابل بپذیرد انوقت باید خوابیدن یک مازوخیست را زیر یک سادیسمی تبریک گفت!وگرنه عقل دنبال ساده کردن است..دنبال اینست که دو طرف معادله برابر باشد.برای ذهن اصلا دلپذیر نیست که یک طرف معادله برای خودشیرینی خودش را هلاک کند و انطرف معادله باسنش را تاب دهد كه يعني به به ببين چه لعبتي هستيم ما! اين كه يكي به طورمفلوكانه اي خودش را جسد كند براي ديگري معادله مورد پسند عاشقي_آگاهانه و خلاق و زاينده نيست!مگر اینکه فکر کنی برای عشق و عاشقی لزوما و حتما و ضرورتا و جوهرا و ذاتا و قبلا! باید عقلت را سوت کنی به مملکت پتل پرت تا مجوز هرگونه خریت برایت صادر شود انهم بی سرخر!خب ادمیزاد در باطن میزبان همه جور حیوانی هست. و در میان ما لابد الاغ ها حرف اول را میزنند.هنوز حواسم پيش توست اما براي تو نمي ميرم! عشقت را پيوند بزن به آگاهي و بودن و نفس كشيدن و زير پروبال كسي را گرفتن.اين مردم چنان آموخته شده اند به زير تابوت رفتن كه اگر هر روز زير صد جنازه بروند باكيشان نيست ولي تو ديگر جنازه ات را هوار نكن روي شانه هاي ضعيف! عشق همينطوري هم سنگين است و لابد جسد عاشق سنگين تر!
تهران يك روز_سگ ترافيك

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *