سیزیف،انسان خو کرده به مرارت و ملالت

  خلاصه آنکه البرکامو اینگونه روایت میکند که خدایان سیزیف را محکوم میکنند به کاری عبث و بیهوده. کاری بی سرانجام و تکراری.کاری تهی از امید و پایان. کاری مرارت …

سیزیف،انسان خو کرده به مرارت و ملالت Read More

دیشب تا صبح برای نرگس،باران بارید…تا صبح!

سیزده مرداد هشتادو هشت بیست و پنجم فروردین 88 از اسمان شهر برف و باران میبارد/شدید/زمستان بعد از رفتن دمی بازمیگردد عربده ای میکشد و شکوفه ها از ترس سکته …

دیشب تا صبح برای نرگس،باران بارید…تا صبح! Read More