سفر بخیر عزیزم!!!!! (1)

بیست و سوم اردیبهشت 87 ،سفرهای استانی به تبعییت محمود احمدی نژاد مد شده بود،و زیر دستی ها یعنی روسا ی بعضی از سازمان ها  نیز یاد گرفته بودند و پاشنه ها را ور کشیده اینور و ان ور تشریف فرما!!! میشدند!!  سفر باپول مردم و بدون هیچ سود و هزینه ای !!!یعنی اگر سود و هزینه داشت همان سفرهای رییس دولت کفایت میکرد که نکرد…کرد؟ خلاصه  ،همان روزها این را نوشتم….

بی شک سفر کردن راهی ست که بعضا خامان را انگونه که شیخ اجل فرموده پخته کرده ،جانشان را به شرط و شروط فربه تر نموده ، نگاهشان را به هستی و زندگی و ادمیزاد و… تصحیح کرده و طفل جان و ذهنشان را البته به بلوغ میرساند.

،اما بعید است که حکم سعدی شیراز تنها ناظر به یک تحرک جغرافیایی صرف باشد !یعنی خطاست اگر بپنداریم که حضرت سعدی صرفا  “سفر کردن برای انکه سفری صورت گرفته باشد” و از مبدایی به مقصدی (در طول و عرض جغرافیایی ) رسیدن را نشانه ی  پخته گی دانسته ،  علامت بلوغ فرض کرده باشد!  بسیار دور است که شیخی چنان پایان بین چون سعدی شیراز سخن بدین سادگی و بی مایه گی بگوید و گفته باشد مگر انکه باور داشته باشیم او با ما مجمل گفته است که خود حدیث مفصلش بخوانیم!! و از شروط و لوازم اولیه و ثانویه که سبب میشود ” سفر کردن” میوه ی پخته گی به بار اورد  به حکم بدیهی بودن در محضر عقل گذشته است وگرنه کجا  هرگونه تحرک جغرافیایی موجب بلوغ میشود؟ کجا هر گونه عزیمتی ما را به نعمتی میرساند؟ مگر کمند ادمیانی که همیشه حاضر به یراقند و شال و کلاه کنان عازمند؟ مگر اندکند ، آدمهایی که دائم السفرند؟ ادمهایی که هر یک به دلیلی  مدام از این سو به ان سو طی طریق میکنند؟یکی بیخانمان است،منزل میجوید.یکی مال بسیار دارد،به سیاحت میگذراند.یکی دربه دری تقدیر لاجرمش است، … و یکی هم میرود که بیابد. چه چیز را؟ پاسخ پرسش هایش را!

باری

سفر داریم تا سفر! سفر عالمانه داریم که باید چشم خرد بازتر از چشم سر باشد تا بیشتر ببیند و بیندیشد و سفری داریم که تنها یک تحرک جغرافیایی ست و هیچ میوه ای از بلوغ و پخته گی به همراه نخواهد اورد .! نشستن میان پرنده ی اهنین برادران رایت،اسکان فرمودن در میهمان سرا،تناول خوراک جوجه و دگر اطمعه و اشربه ،و عکس به یادگار گرفتن و مزاح از سر شوخ طبعی فرمودن، به هر نیت و دلیلی که باشد البته البومهای ما را از عکس یادگار پر کرده،انبان شوخی ها را لبریز میکند  اما پخته گی حدیث دیگری دارد! ان سفری که رنج نداشته باشد دور است که ادم را به گنج برساند.!

2.

در جایی که من روز را به شب میرسانم گاه به گاه در طول سال مدیران ارشد و میانی همه گی  بار سفر میبندند و سوار بر طیاره عازم شهر و دیاری میشوند! البته حتما مامورند! و از کیسه مرخصی های استحقاقی خرج نمیکنند ،و هزینه خواب و خوراک و …را البته از کیف های شخصی نمیپردازند.

ناگفته پیداست که ماموریت های سازمانی  در سراسر کشور و در تمام دستگاهها دلایل و عللی دارد که دستورالعملش موجود است و به هر بهانه ای نمیتوان سفر کرد و نامش را ماموریت گذاشت . با عنایت به اینکه تمام مخارج و هزینه های اینگونه تحرکات جغرافیایی از جیب سازمان است پس لابد ماموریتی در کار است!!که حتما اهدافی دارد!انهم اهداف سازمانی! این ماموریت های  دسته جمعی! ( حالا اینکه ماموریت دسته جمعی چیست  از کدام انواع ماموریت هست و …سخنی نمیگویم)به گمان من یا برای باز کردن گرهی ست یا برداشتن سنگی از میان راه یا ایجاد گشایشی یا در انداختن طرحی نو و یا وارسی امور.و گرنه کجا هیاتی از مدیران دسته جمعی عازم میشوند؟  یعنی گره به اندازه ای کور است که حضور یک یا دو مدیر کفایت نمیکند؟ ایا سنگ اینقدر مهیب و سهمگین است که برای برداشتنش باید حضرات دسته جمعی استین بالا بزنند؟ اصولا چنین  گره کوری و سنگ سهمگینی چرا و چگونه بوجود امده که حالا محتاج ماموریت های دسته جمعی ست؟ شاید غرض ایجاد گشایش و انداختن طرحی نوست!که باید پرسید این چگونه طرح و گشایشی ست که محتاج سفر گروهی ست؟ کدام سقف قرار است شکافته شود که از دل ان طرحی نو متولد گردد؟ وایا هرکس قصد گشایشی دارد سفر دسته جمعی میرود؟ این طرح نو به چه میزان کلان و بی مرز است که همه جور مدیر در سطوح مختلف می طلبد؟ شاید هم نیت وارسی باشد! سرکشی باشد! انهم وارسی و سرکشی دسته جمعی!!!ایا میشود در یک سازمان عقلانی از قضیه هزینه و فایده به ساده گی گذشت؟ یعنی این ماموریت های گروهی سازمان را به منافع عینی و کاربردی میرساند؟ یعنی جایی منعکس میشود که نتیجه این سفرها چیست و چه بود؟ روشن میشود که کدام دلیل این هزینه ها را توجیه منطقی و کدام نتایج نشان از سود و نفع این سفرهای دسته جمعی  برای سازمان دارد؟

مشخص میشود کدام گرهها باز شد و زین پس کدام سنگ ها برداشته شده اند؟  سوال و پرسش و چند و چون دراین باره بیشمار است( تنها یک از هزار را گفتم) وهیچ عقل خدادادی به سادگی از کنار انها نمیتواند گذر کند! اما به همین بسنده میکنم که چنانچه این ماموریت های  دسته جمعی مدیران! که از هزینه بیت المال ( نظر به احکام بیت المال در سخنان حضرت امیر پنداموزاست و بعید میدانم که ان سفرکرده گان بیخبر باشند) صورت میگیرد و باید گره از کار سازمان باز کند تا نفع ان به مومنین و فعالین عرصه کتاب و فرهنگ برسد  اگر به نتایج عینی،ملموس،و فایده های قابل لمس نرسد علاوه بر انکه خلاف اموزه های مذهبی و فرهنگی ماست،هیچ پخته گی و بلوغی به همراه نخواهد  داشت و تنها یک سفر سیاحتی ست  که انهم بی اندازه میتواند چند و چون خود را داشته باشد!

ای خدای راز دان خوش سخن                                عیب کار بد ز ما پنهان مکن

عیب کار نیک را منما به ما                                  تا نگردیم از روش سر د و هبا

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *