اپیدمی بلاهت و قرنطینه عقل!

 

این را برای اندک مردمانی مینویسم که شاید حتی این نوشته را نخوانند اما خردورزانه می اندیشند و با جدیت تلاش میکنند تا عبرت های تاریخیِ سخت و سنگین و سیاهِ این ملت را به نسل بعد انتقال بدهند و ساده گیر نیستند و از مرگ ،مزاح نمی سازند و ابلهانه بازیچه ی بی جیره و مواجب کارخانه های تولید حماقت نمی شوند.

* اوضاع غم انگیزی ست و شرایط ما ایرانیان در همه جای جهان غم انگیزتر و تاسف برانگیز تر. یک درمانده گی و استیصال عمیق و مضاعف در رفتار و گفتار ایرانیان موج میزند که زهرخند های ناشی از جوک های متعفن و شوخی های کثیفِ این روزها نیز در نهایت ،مسکنی در حد ثانیه است و باقی هیچ. آنهم برای عده ای نادان که ظاهرا بر مرگ خنده میزنند و نمیدانند در چنگال مرگی تدریجی اسیرند.
جوک ها وشوخی ها یی “ساخته شده جهت تشدید و تعمیق بلاهت و حماقت” آنهم به بهانه ی واهی و احمقانه و ابلهانه ی ” خنده بر هر درد بی درمان دواست” و با شعار پوچ ” مثبت بودن” بدون اینکه بدانند و بفهمند که مثبت بودن در ابتدا و انتها چهارچوب های عقلانی نیاز دارد و بعد ثمر بخش میشود. وگرنه صرف تکرار مثبت بودن و قر دادن، شما را به جهنم میرساند که رسانده است.
حیرت انگیز که چه بگویم لابد برا ی چنین مردمانی طبیعی ست که قدرت درک ندارند و یکبار از خودشان سوال نمی کنند که با اینهمه خندیدن به کجا رسیده اند حالا؟ کدام درد را درمان کرده اند؟ کدام گره باز شده؟ کدام مساله رفع؟ کجای زندگیشان مثبت شده واقعا؟ عمری به همه چیز خندیدن و به مسخره گی برگزار کردن به جز گِل چه گُلی به سرمان زده است؟ اینهمه ساده گرفتن و مزاح تعفن آور ، این تنها کشف عده ای ابله چه داشته است به جز بدبختی مضاعف، حقارت بیشتر و استیصال و درمانده گی!؟ شاید بعضی ها بگویند که این ساده گیران نیز عمق و شدت نگرانی را حس میکننند و تنها تلاش میکنند تا اندکی فضا را تلطیف کنند! این هم جعل و جهل دیگری ست و بهانه ی چندش آوری برای ادامه بلاهت و همزمان گریز از ننگ و صفت حماقت.
* ایا شما حادثه و بدبختی و حقارتی را سراغ دارید که بر سر ایرانیان بیاید و آمده باشد در این چند دهه و یکی دو روز پس از آن مزاح و لطیفه ای منتشر نشده باشد؟ و آن مساله و مشکل و بدبختی، لوث و دستمالی و بی اهمیت نشده باشد؟ هرمساله مهم سیاسی، هر سومدیریت کلان اجتماعی و اقتصادی و..، هر حادثه سیاه و تلخ طبیعی و غیرطبیعی که بر سر این مردم آمده است ،ساعتی بعد با آن مزاح شده است. شوخی شده است. لطیفه ای برای آن ساخته شده است. هرمساله ای که فکرش را بکنید و به خاطر داشته باشید همین روال را داشته است. یعنی پروسه ی ملوث کردن، ساده کردن، بی اهمیت کردن، و فراموش کردن و رها کردن شروع به کار میکند. این پروسه پلید و عامدانه که کارش تولید و توزیع جهل و تاریکی ست این کارها را آرام آرام انجام میدهد و ملت همیشه در صحنه و باهوش و مزه پران عقلش نمی رسد که درنهایت از کجا دارد می خورد.

**************
این پروسه دانه دانه انسان ها و ذهن ها را از “تمرکز آگاهانه و بیشمار” بر روی “مشکل و مساله” با هدف رفع اصولی مشکل و حل بنیادین مساله منحرف میکند. آنها نمی گذارندهیچ هم افزایی ذهنی و خردگرایانه پیرامون مشکل شکل بگیرد. انها اجازه شکل گیری هیچ پرسش جدی و به تبع آن پیگیری کلان از جانب “بیشمار” انسان های جامعه را نمی دهند. آنها به ساده گی نیمی بیشتر از افراد انسانی جامعه را “بازی” می دهند و ذهنشان را با چند مزاحِ متنی و تصویری و حتی گاه سیاسی و بسیار تند و ظاهرا رادیکال!( که مثلا به نفع مردم است) منحرف میکنند و در حقیقت این افراد را از صحنه ی تولیدِ یک پرسش جدی و پیگیری پاسخِ جدی تر بیرون میکنند. وقتی “کثیر” مردم از بازی خارج شد معلوم است که بعدش انهایی که به دنبال سوال و پاسخ جدی هستند تنها میشوند. معلوم است که اگر بلایی سرشان بیاید کسی نیست که دنبال کار را بگیرد. روشن است که اقلیت اهل فکر منزوی میشوند. طرد میشوند. حرفی هم بزنند هو میشوند. جدی بگیرند به آنها می خندند. تلخ بشوند انها را ناامید قلمداد می کنند. و در نهایت سرنوشت چنین مردمانی و چنین جامعه ای ابدا رستگاری نیست. به هیچ وجه. ابدا. باور نکنید و سرخودتان را کلاه نگذارید.کمی باخودتان روراست باشید.
**********************
گفتم بعد از هر بلا و حادثه ای، کارخانه ی تولید جوک و لطیفه و شوخی و مزاح شروع به تولید انبوده و هدفمند میکند آنهم با تمام قوا؟ اما او خودش به تنهایی نمیتواند کار انتشار و توزیع آن را انجام بدهد و برای اینکه تولیدات کارخانه بلاهت تبدیل به اپیدمی شود و به همه سرایت کند نیاز به بیشمار افراد انسانی دارند. در این میان ایرانیان مزه پران ونادان ،غرق درجهل مرکب که باور کرده اند ” ایرانیان بامزه ترین مردم جهان هستند” و یا سرخوشند که ” ایرانیان درهمه شرایط حس طنز و مزه پرانی را دارند” …که البته همه اینها برای ایرانیِ دانا کمتر از فحش ناموس نیست، در چنین شرایطی این گروه که کم هم نیستند تبدیل به عمله بی جیره و مواجب آن پروسه میشوند و به صورت دیوانه وار به انتشار و توزیع تولیدات کارخانه بلاهت مشغول میشوند وباکی که ندارند هیچ بلکه به خودشان مغرور هم هستند که کمی فضا را تلطیف کرده اند! آنهم با بلاهت! حماقت و جهل ! برای لحظه ای خندیدن. به قیمت فراموشی و رها کردن بدبختی. به قیمت پشت گوش انداختن مصیبت و دلایل و علل آن مصیبت.

******************************
یکبار از خودتان پرسیده اید منبع و مرجع این لطیفه ها کجاست؟ ازکجا می آیند؟ فکر میکنید صدهزارنفر ازشما جمع بشوند میتوانند چند تا از اینها را تولید کنند؟ یکبار فکر کرده اید چگونه است که بیشتراوقات بدبختی ها به تمسخر گرفته میشوند؟ و مصیبت ها را گرفتار بازی میکنند؟ بهتر است اینکار را نکنید چون شما به نقطه و منبعِ تولید نمی رسید. نمی گذارند که برسید.چون در تولید هم عده ای نادان هستند وعده ای خودفروخته و یک وحدت پنهان با هم دارند. تنها کارخردمندانه ای که میتوانید بکنید اینست که از این چرخه بلاهت خارج شوید. عمله ی بی مزد و مواجب آنها نشوید. حتی بی اعتنا باشید به انها که به این عمله گی مفتخرند. چشم هایتان را ببیندید به کسانی که مغرور و مبتهجند از توزیع و انتشار خنده های زهر دار که کارش مسموم کردن ذهن و دل شماست. لحظه ای فکر کنید که واقعا چگونه انسانی می تواند در مصیبت و بدبختی عزیزانش بخندد و مزه بیندازد.حتی به بهانه ی تلطیف کردن فضا؟! اینها یا نمیدانند مصیبت و بدبختی چیست و یا کلا عقل و شعوری نمانده برایشان. آنها که امروز مزه میریزند ایا اگر یکی از عزیزانشان(پدرومادر، خواهریا برادر و یا فرزندشان) گرفتار بیماری شده باشد هم به این مزه پرانی ادامه میدهند؟ به این عمله گی مفتخر میشوند؟
*********************
بدانید و باورکنید که ایران و ایرانی سرطان دارد. آنهم سرطان تاریخی. کرونا در ایران و میان ایرانیان اسم رمز بی خردی و جهالت است. چه کسی دربرابر سرطان عزیزانش اینگونه رفتار میکند؟ شمایی که مدام میگویید وطنم پاره ی طنم! و گوش فلک کر شده است از این تظاهرات بیهوده. این وطن و این مردم نیاز به عقل و دلسوزی و مسولیت پذیری مستمر دارند. این وطن و این مردم نیاز ضروری به خردورزی دارند تا اطلاع ثانوی! هیچ جامعه ای و هیچ مردمانی با هرهر و کر کر به جایی نرسیده اند. رشد و توسعه و رستگاری کار جوامعی است که مصمم هستند و جدی. عاقل و سخت گیر.

فریب نخورید. چشمتان را باز کنید و بدانید که حال ایران و ایرانی خوب نیست. بدانید و اطمینان داشته باشید که تولید کنندگان این شوخی های مبتذل ( از هرنوع و قسمش ) و توزیع کنندگانِ نادان این تولیدات، فقط یک هدف دارند و آنهم اپیدمی بلاهت و قرنطینه عقل است! به بهانه ی لحظه ای خندیدن! کاری که تا کنون در آن موفق شده اند. آنها که هنوز هوشیارند باید در معکوس شدن این معادله بکوشند یعنی ایپدمی عقل و قرنطینه بلاهت وگرنه جای همه ما فراتر از برزخ نخواهد بود بلکه فرو تر!

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *