میدانید؟ در زندگیِ همه ما ، غول ها و کوتوله هایی پیدا میشوند که ما به اندازه ی درکمان از هستی آنها را به مرزهای عاطفی و عقلانی خود راه میدهیم و در زندگی فردی و اجتماعی خود از انها تاثیر میگیریم،و حتی گاه عنان را خود بی هیچ بیش و کم به دست انان میسپاریم. کوتوله هایی که گاه به جز یک قدم پیشتر را نمی بینند اما برایت افسانه میسازند ازدیروز و فرداها،عده اشان بسیار است،چشم تنگند ، گشاده دست نیستند،به تاریکی معتادترند تا روشنی، حرکتشان شکل خزیدن دارد و اگر تو کمر راست کنی ، کمرت را میشکنند، کثافت غذای جسمشان است و فساد غذای جانشان، تاب تحمل بلند قد تر از خود را ندارند و….نشانه بیش از اینها دارند و شاید تو بدانی حتی بیش تر از من . اما غول ها نیز هستند. غول هایی که دیروز را بی غرض روایت میکنند،فردا را به حکم بلند قامتی فراخ تر می بینند، تنها هستند اما تن به جمعیتِ بی دلیل نمیدهند.گشاده دستند و نظر بلند. قدر بلند قامتان دیگر را میدانند. بر کوتاه قامتان سخت نمیگیرند و….باز هم نشانه شاید که بیش تر داشته باشند .
انتخاب با ماست، می توانیم هزار روز پشت سر هزار کوتوله راهی شویم و هزار مشقت را تحمل کنیم وشاید برسیم به مقصد و شاید نه و میتوانیم فقط یک روز بر شانه های یک غول بنشینیم و هزار روز را طی کنیم! هر کس در زندگی غول ها و کوتوله های خود را دارد، بازی یک روز تمام میشود و تماشاگران خواهند دید که شما پا بر شانه های یک غول گذاشته بودید یا در پی هزاران کوتوله ،صحنه نمایش را به مصیبت بار ترین وضعیت اراسته بودید!