شیرازی ها، البته برخی و پرده برداری از خودشیفته گیِ پنهانِ ایرانی!

 

دو مقدمه ضروری:
الف: باید به آندسته از شیرازی ها ( نه همه شیرازی ها) که در شرایط اضطرار به دیگر مردمانِ مانده و جان و مال از دست داده مهربانی کردند افرین گفت.هیچ عیبی هم ندارد این کار نیکو تبلیغ و تکرار شود.
ب: من اطمینان عمیق دارم که آندسته از شیرازی ها که در این کارها پیشقدم بودند ابدا برای عکس و تبلیغ اینکارها را نکردند و قصد توهین و تحقیر دیگران را هم نداشتند

?اما:
من واقعا نمیدانم این متن های حماسی و پهلوانانه که از فرط تکرار ادم را به تهوع میرساند ، آنهم درباره کمک عده ای از شیرازی های به مردم اسیب دیده در سیل، که در این چند روز اخیر درفضای مجازی منتشر شده ،از کجا امده است اما همینقدر حواسم هست که عده ای آدم امده اند و یک کاردرست و انسانی کردند اما بعد دوست و رفیق و همشهری هایشان آنقدر بد عمل کرده اند که برهرچه تاثیر موثر! است فاتحه خوانده اند.یعنی خوانده شده و رفت!
خودشیفته گی پنهان و مزمن درد و بیماری همه جوامعِ وامانده است، همه ما ایرانی ها داریم . د رهمه اقوام کم و بیش وجود دارد. فرصت هم پیدا شود به طورمبسوط آن را نشان میدهیم اما به شرطی که تواضع و فروتنی کاذبمان خدشه دار نشود! منتظریم یکی بخورد زمین و ما با تواضع ظاهری و تفرعن باطنی دستش را بگیریم واظهار لحیه کنیم. از صدر تا ذیلمان همین داستان را داریم.بر سر نعش دیگران پهلوان می شویم!

 

 

?غم انگیز است. و حالا در متن هایی که پیرامون این کار انسانی منتشر شده رگه هایی از این خودشیفته گی اجتماعی را میبینیم ( انهم نه از طرف همه شیرازی های مهربان، بلکه فقط از طرف دسته ای که زرنگ هستند و میخواهند ازهر نمدی برای خودشان کلاهی ببافند و احتمالا هم هیچ دخل و ربطی به آن حرکت انسانی نداشته اند).
در بعضی از متن ها علاوه براظهار پهلوانی ها ، به تحقیر اقوام دیگر هم پرداخته شده و بارزترین آنها تهرانی ها و شمالی ها هستند که شده اند بچه ی یزید و شیرازی ها همه از تبار سیدالشهدا! جوری نوشته اند که گویی باید لعن و نفرین تاریخ را نثار باقی اقوام کرده و احسن الخالقینی به جز شیرازی ها در روی زمین موجود نبوده و نیست و نخواهد شد. و حقیقتا اسم این رویکرد و برخورد را چه میتوان گذاشت؟ نگاه به اظهار نظرهای بیهوده و تعریف های چشم پرکنِ سلبریتی ها ی مفت خور و احمق نکنید که انها هم در حال بافتن کلاه برا ی خودشان هستند. اگر این رویکرد خودشیفته گی نیست پس چه بیماری است؟چه دردی است؟ حالا شما آمدید و کار خوبی کردید، کار انسانی کردید، دیگر چرا آن را می کوبید میان سر دیگران؟ که خودتان بزرگ شوید؟ چرا دیگران را تحقیر میکنید؟ به والله تحقیر دیگران موجب تمجید شما نمی شود که هیچ، همان یک ذره اثرمثبت را هم از بین میبرد.اصلا شما فکرش را بکنید که میان همان مردمان مانده و جان و مال از دست داده که به انها مهربانی کردید و پهلوانی نشان دادید، تهرانی و شمالی هم باشد،انوقت فکر نمیکنید انها دوست دارند بمیرند و منت کسی همراه با تحقیر، بالای سرشان نباشد؟ فکر میکنید پس از این تهرانی ها و شمالی ها چگونه به شما نگاه خواهند کرد؟ ایا کسانی که در این چند روز فقط بادکرده اند و این کار انسانی را از اثرموثر انداخته اند فکر نمیکنند که توهین و تحقیر اقوام دیگر انهم در زمانه ای که ایرانی در همه جای دنیا دارد چوب این پراکنده گی و عدم انسجام را میخورد چه نتیجه ی تاریکی دارد؟
? انسان و اجتماعی که خودشیفته نیست اولا اگر کاری میکند به قاعده حرفش را میزند نه به افراط! دوما روی تلاش خودش تاکید میکند نه عدم تلاش دیگران! سوما بزرگ کردن خودش را در گرو کوچک کردن دیگران بنا نمی کند، چهارم اینکه خودستایی نمی کنند، پنجم،ابدا زبان به تحقیر باز نمی کنند و قصه طولانیست. و این خودشیفته گی پنهان، قصه ی شیرازی ها نیست، قصه ی ایرانی هاست. ای کاش این پهلوانی ها بر سرجنازه ی دیگران نبود!و این رجز خوانی ها به هنگامه ی زمین خوردن رفیق و حتی رقیب نبود!

و کلام آخر اینکه مردمان اهل ادبِ شیراز لابد باید بهتر از باقی اقوام ادبِ این بیت را بدانند و مراعات کنند:
خوشتر آن باشد که سر دلبران/ گفته آید در حدیث دیگران.

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

یک نظر برای مطلب “شیرازی ها، البته برخی و پرده برداری از خودشیفته گیِ پنهانِ ایرانی!”

  1. چه حقیری شما، به هموطنان جسارت می کنی تا غربزدگی است رابه رخ بکشید….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *