از چشم دموكرات و از گوش فناتيك!
1. سلام.لابد سرکارید حالا.روزهای تابستان گاهی عجیب کش دار میشوند، اما نمیشود خجسته گی این تابستان را با این هوای باد و بارانی که دارد ندیده گرفت، بلاتشبیه شده است …
Read Moreدست نوشته های بی سرانجام در باب آنچه دل یک آدم را چنگ میزند
1. سلام.لابد سرکارید حالا.روزهای تابستان گاهی عجیب کش دار میشوند، اما نمیشود خجسته گی این تابستان را با این هوای باد و بارانی که دارد ندیده گرفت، بلاتشبیه شده است …
Read Moreسلام . اين روزها دل و دماغي ندارم..البته مثل هميشه. چيزي من را سر ذوق نمي آورد. چرا دروغ حتي گرفتار _ذوق مرگي_ هم شده ام. حالا هم بدون …
Read Moreصبح زود زده ام بیرون انهم با ریش دو روزه.همه طول راه به تو فکر میکردم.ترافیک مثل سگ بود.من هم بی حوصله.عصر امروز شاید خبرت کنم که برویم “کافه …
Read Moreباز هم روز تولد، حالا نمیدانم هفت ساله میشود یا هشت ساله،منم که حوصله ندارم،خب البته باید یک هدیه ای چیزی تهیه کنم،حالا شاید خیلی ها در این روز …
Read Moreکیوان جان آخه اینم اسمه که ننه بابات رو تو گذاشتن؟ کیوان؟ میدونی که من همیشه کیوانوو صدات میزنم. ننه بزرگم همیشه وقتی پسرهای فامیل عروسک بازی میکردن بهشون میگفت …
Read Moreسه سال یا بیشتر بود که ان را برای رفیقی نوشتم که کم خاطره نداریم باهم! نامه ی پیشین من به او شاید 7 یا هشت سال پیشتر بود اما …
Read More“سلام و علیک ها” نیز متولد میشوند و می میرند. هم تولد دلیل دارد هم مرگ. این را باید بدانیم و بپذیریم. این هم شاید قصه مرگ یک سلام و …
Read Moreپیش از آغاز: گاهی یکهو باید حرف زد،برای کسی که صدای تو را نمیشنود، یا نمیخواهد که بشنود،تو را نمیخواند یا نمیخواهد که بخواند ،باید ناغافل خودت را بسپاری به …
Read Moreقبل از آغاز _یه موجی از شونه راستش حرکت میده و از گردنش رد میکنه و تو شونه چپش اروم میگیره وبا لحنی که همه “ز ” ها رو “س” …
Read Moreبرای مردی که روزی 37 بار شریک زندگیش را دقیقا کنترل میکردومشکوک به الذات!بود… این اخرین نامه بود از زنی که چهار سال در محبس عشق بود! از وقتی که …
Read More