گوسفند محترم

سال هشتادو هفت،  تابستان

انگشتان زن روی اف  اف خانه همانجور حرکت میکند که روی   داریه مادر بزرگشان در دهات پدرشان.!!

دیوارها کاغذی اند. صدا میرود به خانه های هم جوار.مرد خون خونش را میخورد!

“خانم روی اف اف که جای موزیک زدن نیست”

“اقا خونه شما رو که نمیزنم..خونه ی بابامه”

” خانم جان خونه بابات هم که باشه اینجا اپارتمانه باید رعایت کرد”

” خب چیکار کنم ؟  باز نمیکنن!”

“خب حتما نیستن خانم…”

“اقا شما میدونی بابای من هست یا من؟”

“البته شما”

“پس لطفا دخالت نکنید”

“چشم ولی شما هم پیانو نزنین”

زن دستش را از روی زنگ خانه  پدرش!! بر نمی دارد.  ۱۰ دقیقه بعد میرود و فردا که باز میگردد کنار اف اف

نوشته اند:

” گوسفند محترم! لطفا مثل ادم زنگ بزنید!!”

زن نگاهی میکند و دوباره پیانو میزند!

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *