راه بادیه این نیست

 

بی حرف؟/.به کجا؟/.راه بادیه این نیست./قرارمان این نبود/گردباد_راهزن_ معنا را دست کم نگیر/بیابان_پیش رو سراب و واحه کم ندارد/ واحه را سراب نگیر و سراب را واحه / خزیدن به سرپناه بازوان بی قرار/ قرارمان بود/ به هنگامه گردباد و طوفان نیز/ چشم به چشم دوختن قرارمان بود به هنگامه غصه/ پشت به پشت کردن قرارمان نبود دراین قصه/گرگ و میش سحرگاه زمانه ی درنگ است برای دوستان نه تاختن/ به کجا اینک؟/راه بادیه این نیست/ قرارمان نیود هم/اسمان ابری را تاب بیاور/خورشید پشت یک بارش بهاری است/کرشمه ی رباعی را فراموش نکن/ اندوه غزل را باور داشته باش/سنگینی قصیده ازسنگدلی نیست/فریب آسمان_خاکستری را نخور/ آبی رنگ ذاتی آسمان است/همچون دریا/طوفان را تاب بیاوری ساحل آرامش تو را به آغوش میکشد/این وادی عرصه شهامت است/وگرنه طوفان آدم نمیکشد/ترس است که جان می گیرد/به کجا اینک؟/قرار بگیر/ فرار نیز به اغوش دوست/ راه بادیه این نیست/آسمان ابری را تاب بیاور/خورشید پاداش همه ی قرار هاست.

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *