شنبه یکم تیرماه 87 این را نوشتم. به قبای خیلی ها برخورد!
مساله ساده است. اما ذهن انسانها به دلیل انکه معمولا میروند به سمت و سویی که پیشتر دلشان رفته است ، گه گاه ساده ترین گزاره های منطقی را نه تنها برنمی تابد بلکه از در نفی و ابطال نیز در می اید و راست را ناراست جلوه میدهندو برعکس.
در میان جماعت اهل تفلسف و انانکه علاقه دارند و میخوانند این نکته بدیهی است که در اسمان اندیشه ما با دو جور گزاره روبه رو هستیم. الف : گزاره های پنداری یا اعتباری ب: گزاره های حقیقی.
برای تمییز و تشخیص اندیشه های اعتباری و حقیقی معیارهای متعدد موجود است و راه و اسم امتحان انها گوناگون است که یکی از انها “لغوپذیری ست” یعنی اگر گزاره ای لغو شد! ابطال شد! کنار رفت! این گذاره حتما اعتباری ست و حقیقت ندارد و هر انچه از ان اعتبار بیرون می اید میتوان که معتبر نباشد مگر به قدری که تکیه بر اندیشه و منطق میزند.
(X”” رییس است) گزاره ای کاملا اعتباری ست و به شدت لغو پذیر است…
قرار داد ی ست. مشروط است.یعنی هر لحظه “X” میتواند که از ریاست کنار گذاشته شود . هر لحظه شاید او را از پشت میز بلندش کنند. هر لحظه میتواند حکمی دیگر بیاید و اعتباری دیگر! “ریاست” صفت ذاتی هیچ کس نیست.! هیچ کس از مادر ” رییس” زاده نمیشود! و حتی اگر کسی 100 سال هم ریاست کند ان صفت ذاتیش نمی شود! یعنی زمان هم قضیه را حل نمیکند. ولی گزاره ( جرم ماه X مقدار است) حقیقت دارد! بسته به هیچ شزط و قرار داد ندارد.
مساله چیست؟
مساله اینست در مملکت ما بیشتر افرادی که انها را رییس و مدیر و معاون و..(عناوین سازمانی حالا یا بالاتر یا پایین تر ) میخوانند ( البته هستند روشن ضمیرانی که این بازی را حفظند و سر خود کلاه نمیگذارند). میان این دو مساله خلط میکنند و به محض اینکه او را با یکی از عناوین نام بر میکنند میپندارد که ” به حقیقت رییس است” ، ” به حقیقت مدیر است” و..همین حقیقی پنداشتن انچه که اعتباری ست سبب میشود تا فکر کنند : پس هرچه میکنند حتما درست است! و هرچه که میگویند حتما راست است! و هرچه امر میکنند باید که بشود! و هر طرح و نظری که میدهند باید عملی شود! و هنگامی که این خلط اعتبار و حقیقت صورت گرفت در و دروازه ی نقد بسته میشود! و تصحیح و توضیح کنار میروند! و شما خود فکرش را بکنید که اگر تصحیح و توضیح در یک سیستم نباشد چه فاجعه ای در پی خواهد داشت!
نمونه و نشانه از این خلط اعتبار و حقیقت و نتایج نامحترم و آفت خیز ی که دارد ، کم نیست و حتما شما بیش از من دیده اید و میدانید و به هر سو که سر بچرخانید قابل مشاهده خواهد بود!
به گمانم میزان نقد پذیری انها که عنوانی دارند معیار خوبی ست که بدانیم انان ریاست و….. یا عناوینی اینچنین را اعتباری و زمانمند و مشروط و قراردادی میدانند و حواسشان هست که ان اعتبار قابل لغو است و ان شرط قابل ابطال و ان قراداد قابل فسخ و به این دلایل منتقدان نیکخواه را بالا نشین تر از مداحان زیاده خواه ! میکنند و پنجره ی اصلاح را باز میگذارند یا اینکه میپندارند از مادر ” رییس زاده شده اند” و ایشان به “حقیقت” ریاست دارند بر خلایق ، پس میبرند و میدوزند انگونه که خود فکر میکنند راست است! و یادشان میرود که ( “X” رییس است ) اعتباری ست، حقیقت ندارد!