یک پوزش ،یک گلایه

تابستان 84/ انتقال دفتر انجمن به ساختمان جدید کتابخانه تاخیری را باعث شد که ابدا دل خواسته ی من نبود، بعد هم که امدیم تا دو نمره را در یک شماره به چاپ برسانیم چیزهایی شنیدم واز دور و نزدیک خبرم دادند که موجب شد مطلبی را خطاب به بعضی از اساتید حوزه کتابداری بنویسم و کمی گلایه کنم از روندی که بود و راهی که میرفتند ،شاید هنوز هم در به همان پاشنه بچرخد که اگر اینگونه باشد هنوز حرفهای من همان است که بود و اگر اوضاع چنین نیست که خب موجب خوشحالیست…خواننده این مطلب با ساده گی در خواهد یافت که گلایه انروز من به چه دلیل بود، انروز کسی ان مطلب را به خود نگرفت اما کسی هم نبود که گفته های من را انکار کند…زمانی گذشته حالا…بگذریم.

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *