انقراض نژاد ادميان-اتاق دانستگی و غروب بت ها!

شاید سال هشتادو دو این را نوشتم…اما هنوز که میخوانم ترس برم میدارد…خصوصا عبارت سوم از نیچه!

امروز قصد ان كرده ام كه تنها سه عبارت به غايت سهمگين و ترسناك و مهيب را با شما در ميان بگذارم سه عبارتي كه تنم را لرزانده است! و جان تمام انچه مي انديشيدم را دگرگون كرده و ترسي لذت بخش را از خود بجا گذاشته است!…سه عبارتي كه تكرارش نيز ذهن نا استوارچون مني را كن فيكون ميكند!…و خدا كند كه شما را هم به انديشه وا دارد!…

يكي از ان سه عبارت بر گرفته از مقدمه يك كتاب وطني است كه مولفانش را دورادور ميشناسم! مراد فرهاد پور كه نوشته هايش را سالهاست در ارغنون مي خوانم وديگر يوسف اباذري است كه به گمانم هم دانشگاهي بوده ايم واينك او يك جامعه شناس

بالفطره شده است(و من هنوز اندر خم كوچه ترديد مانده ام! ) اين دو در مقدمه كتاب (نشانه شناسي 11 سپتامبر)مينويسند:

گريزي از گفتگو نيست .اين متن(كتاب)به رغم تمامي انچه گفته شد در پي تسلي نيز هست به اميد اينكه در اين زمان هنوز نژادي از ادميان!! باقي مانده باشد كه بتوان تسلايشان داد!………..و من ميپندارم كه ايا نسل انسان هاي حقيقي بر افتاده است؟!ايا ادميان حقيقتا نژادشان منقرض شده است مانند تمامي موجوداتي كه بودند و ديگر نيستند؟!!!و ايا چه پيش امده است؟؟ّ!!!!

2عبارت دوم و سوم كه لذت و ترسي بي پايان را به من هديه داده است هر دو از پيامبر دنياي مدرن فريدريش.نيچه است!پيامبري كه هيچگاه براي اثبات حرف هايش از اسمان مايه نگذاشت و مستدل سخن گفت و دليل اوردو علت خواست! پيام اوري كه هوش و نبوغ موج ميزند در تك تك كلماتش و خود را هيچ گاه فراتر از چون وچرا قرار نداد ….بگذريم كه گفتن از نيچه در حد من نيست و همين كه نقلي از او بگويم بايد هزاران بار كلاه از سر بردارم و اينك ان دو عبارت سهمگين بدون هيچ توضيح و تفسيري!…..عبارت دوم از مقدمه كتاب غروب بت هاست! و عبارت سوم از كتاب تاريكخانه ايدئولوژي!

عبارت دوم.(انچه عنوان اين كتاب بت مي نامد درست همان چيزي است كه تا كنون حقيقت ناميده مي شده است. غروب بت ها- به زبان ساده يعني پايان كار حقيقت ديرينه!!!!

عبارت سوم.(اطاق دانستگي كليدي داردو نگاه كردن از سوراخ كليد كاري بس خطرناك است! بدا به حال كنجكاوان! بايد كليد را دور انداخت.!

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *