سیستم های دیکتاتوری و خودکامه همواره به نفی وطرد و منهدم کردن سه موضوع و مساله مشغول هستند. یکی نفی هرگونه عقلانیت و خردورزی. دوم طرد هرسطح و شیوه ای از گفتگو و سوم دفن کرامت انسانی! و این سه موضوع دقیقا همان چیزی ست که یورگن هابرماس در تشکیل و ساخت ” حوزه ی عمومی” از آنها نام می برد. حوزه ای که در تحلیل نهایی ضامن دموکراسی خواهد بود.
یورگن هابرماس هم فیلسوف است و هم جامعه شناس و هم نظریه پرداز اجتماعی. هابرماس زندگی را در سه حوزه خصوصی؛ عمومی و دولتی صورتبندی میکند. و از نگاه او “حوزه عمومی” دقیقا همان جایی است که گفتگو هم میان مردم شکل میگیرد و هم میان مردم و حکومت و و از انجاییکه اصل بر کرامت انسانی ست قطعا ازادی بیان وجود دارد و چون ازادی وجود دارد میتوان به جریان مسلط عقلانیت و خردورزی باور داشت.
حوزه ی عمومی هابرماس، همان جایی ست که حکومت های خودکامه نه تنها آن را باور ندارند بلکه امکان زیست خود را در نابودی آن میدانند. حکومت خودکامه مذهبی در ایران همین کار را کرده است. حوزه عمومی را یکسره دفن و مثلث عقلانیت،گفتگو و کرامت انسانی را نابود کرده است، بی خبر از انکه چنین سیستمی در حال دفن خود است! اما این بار نه در حوزه ی عمومی بلکه در فضای عمومی یعنی خیابان!
حکومت شاید بتواند حوزه عمومی هابرماس را نابود کند اما در برخورد با عقلانیت جاری میان مردم وگروههای مرجع آنها و عطش گفتگوی آنها با یکدیگرو تاکید بر کرامت انسانی ناتوان و درمانده است. وقتی جامعه و مردم حوزه عمومی را از دست میدهند قطعا فضاهای دیگر را بدست می اورند و خیابان یکی از آن فضاهاست.
خیابان یکی از عناصر حیاتی، مهم و اصلی در جامعه شناسی شهری ست. جامعه شناسان از آن به عنوان open space نیز یاد میکنند. خیابان صحنه ی بروز و ظهور کنش های فرهنگی_اجتماعی_سیاسی ست. عنصری که در قرن 21 تحلیل های بسیاری از آن شده است. در هرکشور و جامعه ای هنگامی که حوزه عمومی نابود میشود خیابان به کمک مردم امده است و یا مردم در خیابان ممکن شده اند. و انجا که مردم ممکن شده اند حکومت عقب رفته است و یا تن به خواسته ی مردم داده است.
خیابان فضایی ست که مالک رسمی ندارد! سند و صاحب ندارد و دریک توافق ناگفته خیابان ملک مشاع تلقی میشود و مردم (قدرت غیررسمی) صاحب و مالک آن هستند. کسی برای امدن به خیابان از دیگری اجازه نمیگیرد. کسی نمیتواند مانع حضور دیگری در خیابان باشد.از نگاه من و به گمان من مردم در خیابان پیروز و حکومت نابود میشود برای اینکه مردم در خیابان اکثریت خواهند بود و منطق خیابان و کارکرد آن را بهتر از سیاست ورزان و تصمیم سازان میدانند و می شناسند. برای اینکه مردم در خیابان یکدیگر را پیدا میکنند ولی حکومت درخیابان گم میشود. در فقدان حوزه ی عمومی خیابان تنها و یگانه راه اظهار و ابراز خواسته های مردم است و جایی برای عقب نشینی وجود ندارد! مردم در خیابان پیروز می شوند برای اینکه خیابان صحنه ی تولد مردم است.