فساد سقراطی

یک مقدمه مختصر: چالش و نزاع میان مردم و حاکمان، فارغ ازخوانش های هیجان انگیز انقلابی _سیاسی و کم عمق که معمولا بیشتردر حوزه ژورنالیستی دیده و در نزد عوام خریدار دارد ، لایه های عمیق تر و مهم تری نیز دارد که خوانش آنها هم به درک ریشه ای تر ما از این جنبش کمک میکند و هم در برابر جریان مسلط، ما رامسلح به سامانه های علت و معلولی بیشماری میکند که نشان میدهد ریشه های این جنبش از یک امر صرفا سیاسی فراتربوده و فراتر نیز خواهد رفت. امر سیاسی برپایه ی فلسفه ی سیاسی خودش یکی از خوانش های فوق العاده مهم است که البته وجود دارد اما متاسفانه کمتر دیده میشود اما به هرحال علوم انسانی نظیر جامعه شناسی، مردم شناسی ، فلسفه و نظیر اینها ،فعال ترین حوزه هایی هستند که بردن این جنبش در حوزه های نظری آن علوم و تحلیل و تعلیل آن، قطعا جنبش را قوی تر و عمیق تر میکند. شاید هم آینده نشان بدهد که این خوانش ها درست نبوده اند اما روایت تحلیلی آنچه که اکنون در میدان دیده میشود نیز بخشی از تاریخ فکری ما ایرانیان است.
✅ تحلیلگران نزدیک به قدرت تلاش کرده اند تا ذیل خوانش های ایدیولوژیک خود از این جنبش، یک مساله را برجسته کننند انهم از طریق تاکید بر “فساد” . چه فساد به معنای عرفی که آن را در ” برهنه گی” خلاصه کرده اند و فساد در حوزه فکری که معترضان را بی ایمان به باورها و ارزش های جامعه تلقی میکنند. گرچه در هر دو مورد نیز جهد بیهوده میکنند و حرفشان خریدار ندارد اما نقطه و نکته محوری این نوشته اتفاقا تاکید اکید برهمین فساد ها است ، فسادی که اینک دیگر رذیلت نیست و فضیلت محسوب میشود و هرجامعه ی زنده ای به این معنا باید فاسد باشد و نام اینگونه از “فساد” فساد سقراطی ست.
فساد سقراطی در یک کلام ایستادن در برابر “نظم مسلط ” است. و صحنه ی نبرد میان جامعه و حاکمان دقیقا همینجاست که حاکمان بر اساس اندیشه ی خدا محور خود نظمی را پی ریخته اند که جامعه دیگر آن را قبول ندارد. چه نظم ظاهری و عینی همانند مدیریت ظاهر و بدن و ادب لباس پوشیدن و چه نظم انتزاعی و معنایی یعنی وفاق بر سر مفاهیمی چون عدالت و ازادی و انسان .
✅ دو هزارو چهارصد سال پیشتر، اهالی آتن سقراط را دادگاهی میکنند و درنهایت حکم به مرگش میدهند که یک اتهام بیشتر نداشت و آنهم فساد بود. و این فساد دو دلیل داشت یکی عدم ایمان او به خدایان آتن و دیگری فاسد کردن جوانان.و به گمان من اما در جنبش امروز ایرانیان ،جامعه به شدت و به شیوه ای فزاینده غرق در همین نوع از فسادی ست که حاکمان آن را رذیلت و جامعه آن را فضیلت میداند. به عبارتی جنگ و نزاع بر سر ملاک های خیر و شر و معیارهای فضیلت و رذیلت و چگونگی نمود اندیشه ی خدا در زندگی فردی و اجتماعی ست و برای روشن شدن این موضوع باید به این مساله واقف بود که خدا در طول تاریخ به ویژه در دوران پیشامدرن اسم رمز تمامی ارزش ها و معیارهایی بوده که یک جامعه بر اساس آن شکل میگرفت و حالا پیام جامعه ایران به حاکمان اینست که ما خدایی که آدم ها را به خودی و غیرخودی تقسیم و اختیار و ازادی را از ما سلب و عقل را محصور و کرامت انسانی را معدوم و زنان ما را در پرده و مردان ما را در بند میخواهد باور نداریم! و این همان فساد سقراطی ست. که حاکمان، جامعه را متهم بدان میکنند ولی جامعه خرسند و مبتهج به این فساد است چرا که اصولا مقابله با چنین خدایی را فضیلت میداند.
✅ خدای حاکمان امروز تهران، خدایی ست که از اسمان به زمین آمده و بر جان و مال و ناموس افراد حاکم شده و این حاکمیت در طول 4 دهه نشان داده به چه اندازه بی اثر و منفی و انسان ستیز بوده است و حالا جامعه در تقابل با آن، میخواهد خدا را مجددا به آسمان بفرستد! و این همان کاری بود که سقراط بدان متهم بود وغربیان نیزبا خدا کردند. خدا رابه اسمان فرستادند وفلسفه (خرد) را به زمین اوردند.واز قطعیت الاهیاتی دور شدند ونسبیت امورانسانی را پذیرفتند و اعلام کردند، خدایی که خدا باشد اصولابه زمین نمی آید!
✅ ایستادگی سقراط در برابر نظم مسلط و موجود البته تنها به آنچه در بالا امده خلاصه نمیشود اما در یک رهیافت کلی میتوان گفت که باقی قضایا مانند نقد های سقراط به مفاهم اخلاقی، نگاه او به خیر و شر، عدالت و انتقاد او به دموکراسی ویران شده ی یونان در ذیل همان مساله قرار میگیرد. سقراط توجه و تاکید اکید بر نادانی خود یا به عبارتی نوع انسان داشت درحالیکه جامعه آتن در توهم دانایی بود و این نزاع در میان حاکمان و جامعه کنونی ایران نیز برقرار است. حاکمان در یک قطعیت الهیاتی به سر میبرند و جامعه به تجربه دریافته است که چنین قطعیتی نه وجود دارد و نه کارامد است و نه گره ای از زندگی انسانی باز میکند.
✅ شواهد و نمونه از اینکه جامعه ایران غرق در یک فضیلت به معنای فساد سقراطی هنوز بیشتر است اما کوتاه میکنم و امیدوارم دوستان علاقه مند خودشان بخوانند و بدانند و تکثیرکنند.

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *