اینجا کدام قطعه از بهشت است؟

 

اینجا کجاست که ازادی که حق طبیعی انسان است را فحشا تفسیر میکنند و استقلالش را با افتخار به کالاهای چینی گره میزنند؟

کجاست که همه مغز ها و تحصیلکرده هایش یا رفته اند و یا قرار به رفتن دارند؟

کجاست که اساتید درست و حسابی دانشگاههایش را دانه دانه خانه نشین کرده اند؟

کجاست که دستمزد یک ماه کارگر،خرج یک هفته زندگی ابرومند و انسانی نمیشود؟

کجاست آنجا که لیسانس و فوق لیسانس و دکتر و مهندسش میشوند مسافر کش؟

کجاست که اخلاق شده است حرف مفت؟

کجاست که مدرک تحصیلی شده است هدف؟ و پول راهی برای خریدن مدرک؟

اینجا کجاست که پول میشود شخصیت و شخصیت میشود پست ومقام و میز؟

اینجا کجاست که پست و مقام مترادف میشود با پاچه خواری بالادستی ها و زیراب زدن پایین دستی ها؟

اینجا کجاست که ریا شده است تاکتیک، و تهمت و دروغ و توهین و تحقیر شده است استراتژی؟

اینجا کجاست که صلاحیت و تخصص شده است طنز! و تعهد شده است دکانی برای برای آدم های نالایق؟

اینجا کجاست که چک های برگشتی مردم سیلی میشود میان صورت یکدیگر، و دزدها و اختلاس گران اشکارا به ریش مردم مستاصل خنده می زنند؟

اینجا کجاست که برادر به برادر توان کمک ندارد و شرمساری صفت بارز اکثر پدران است؟

اینجا کجاست که زنانگی را دفن میکنند و و مردانگی را خم؟

اینجا کجاست که “زرنگی” میشود دانایی و دودره بازی میشود جُربزه؟

اینجا کجاست که شعار جای دانش را گرفته است و دانش شده است نمایش و نمایش ها را لمپن ها مدیریت میکنند؟

اینجا کجاست که ربنا سانسور میشود و پارازیت میشود سیستم دفاع فرهنگی؟!

اینجا کدام قطعه از بهشت است واقعا؟ اینجا هرجا باشد، من و شما و همه ما در هرکجا که هستیم در ساخت این قطعه ازبهشت سهیم بوده ایم و سهیم هستیم.حاشا راه به جایی نمی برد. شاید به جهنم!

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *