آدمهایی که انتها و امتداد شب هستید، یلدایتان مبارک !

 

یلدایتان مبارک آدمهای خواب رفته، مدهوش ، مسموم، و محروم از بیداری و روشنایی، آدمهای خواب زده و سرگردان و ساکن هپروتِ پراداعایِ پوچ! برزخی ها که نه، دوزخیان روی زمین، یلدایتان مبارک آدمهای مرگ زده، آدمهای سرخوشی که از بازی به بازی دیگر میروید و کودکانه ذوق می کنید، آدمهایی که بازیتان میدهند وحالیتان نیست،آدمهایی که بوی تعفن شادی هایِ پوچ و مسخره و جشن های احمقانه اتان همه جا را گرفته است، آدمهایی که از پُز و اطوارهای بیخود و بیهوده سرشارید، خانه زاد های بازار سرگین فروشان! غریبه های بازار عطرفروشان، یلدایتان مبارک.

یلدایتان مبارک شعربافان و شعرخوانان نشسته در سیاهی، نشئه کنندگان مردمان با تریاک و مخدارت کلمات، آدمهای سرشار ازگره و مشکل و ملتمسانِ حقیرِ آجیل مشگل گشا، یلدایتان مبارک آدمهای عاجزی که در نهایت فخر و تکبر، تعقل را به تفعلی متعفن فروخته اید، دراز دستانِ کوتاه قامتی که دستتان برای هر سرخوشی کوتاه و ناپایدار و ساده و کودکانه دراز است اما توان رصد فردای زندگی خودتان را ندارید و آینده را از خواجه ای حافظ نام طلب میکنید! یلدایتان مبارک آدمهایی که خودتان انتها و امتدادِ شب هستید ، آدمهایی که چشمتان را بسته اید و گوش هایتان را گرفته اید که مبادا سرخوشی های تمسخرآمیزتان از دست برود، آدمهای پر ادعا که میخواهید به ضرب و زور مخدرات شعر و موسیقی، بازی های سیاه و تاریک خودتان را زرق و برقی بیهوده بدهید وبه فعل پوچِ خود دوغاب منورالفکری بزنید،آدمهایی که با ذهن فقیر سودای پاسداری از فرهنگی غنی! را دارید ، آدمهایی که یلدا را در بسته های ادبی و هنری وتاریخی و سیاسی می پیچید ومی چپانید میان پاچه مردمان ساده دل،یلدای شما هم مبارک! آدمهای باری به هرجهت، آدمهای پوچ و هیچ یلدایتان مبارک.

پی نوشت (1): در همین یکی دو روز گذشته دو برادر 14 و 17 ساله کولبر میان برف و سرما یخ زدند! برای یک لقمه نان. برای یک زندگی آبرومندانه در میان جماعتی که با بی آبرویی نان میخورند و آن طفلکی ها نمیدانستند زمان آبرو داری سر آمده است. نوجوان 14 ساله میفهمید یعنی چه؟ کولبری حالیتان هست؟ یخ زدن میان سرما را میفهمید؟ هیچ سلبریتی دهن کثیف و متعفنش را باز نکرد و چه خوب که باز نکرد. هیچ فعال فاحشه ی مدنی برای این دو برادر سینه چاک نکرد و چه خوب شد که نکرد.هیچ شاخ اینستاگرام و تویتری نخواست برای اینها هشتک بسازد و طوفان درست کند که چه خوب شد نکردند این رذل ها و نان به نرخ روز خورها.چه خوب که هیچ کس حرفی نزد و با فرهاد و آزاد برای شهرت خودشان معامله نکردند. ما مردم هم که سرگرم کار خودمانیم. یلدا و سفره های احمقانه و عکس های کودکانه. تاریکی و شب و سیاهی و مرگ با ما ایرانی ها همراه است و همراه خواهد بود تا اطلاع ثانوی. اطمینان داشته باشید که یوم البد تری در انتظار ماست.اطمینان داشته باشید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پی نوشت (2): تلخم از همه چیز.بیزار از همه کس. یعنی نمیشد میان اینهمه جنجال بیهوده ی یلدا حرفی و تصویری از ازاد و فرهاد بود؟ به کجا برمیخورد؟ از چه چیز و چه کسی کم میشد؟ سفره اتان را می انداختید و حرف اینها را میزدید. جشنتان را میگرفتید و یاد اینها هم می کردید. به کجا بر میخورد؟ نمیگویم خدای نکرده دست از مسخره بازی بر میداشتید. نه . فقط میگویم چه میشد اگر کنار اینهمه مسخره گی، یادی و حرفی و تصویری از آزاد و فرهاد میگذاشتید تا روح خواب رفته ایرانی و وجدان جمعی گم شده ی ایرانی تلنگری بخورد.بهتر است این را بدانیم و بدانید که همه ما، همه شما، همه ی به جشن نشسته گانِ یلدا در مرگ فرهاد و آزاد سهم داریم و شریک هستیم. دستِ نادانی ما به خون آزاد و فرهاد آلوده ست. شما و همه ی ما در سردی شبانه و تاریکی که آزاد و فرهاد معصومانه جان دادند مقصریم. ما اگر قاتل نباشیم، شریک و همدست آنهایی هستیم که زندگی را برای فرهاد و آزاد چنین سرد و تاریک ساختند.

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *