حماسه ای برای نسرودن!
يكشنبه، 14 دى، هشتاد و دو/ هنوز تند بودم از زلزله بم و تلخ میگفتم و مینوشتم…باورم نمیشد این مصیبت را… هنوز پرم از آوار…در خود فرو ميريزم هر دم…اما …
Read Moreدست نوشته های بی سرانجام در باب آنچه دل یک آدم را چنگ میزند
يكشنبه، 14 دى، هشتاد و دو/ هنوز تند بودم از زلزله بم و تلخ میگفتم و مینوشتم…باورم نمیشد این مصیبت را… هنوز پرم از آوار…در خود فرو ميريزم هر دم…اما …
Read Moreدوشنبه، 8 دى، هشتاد و دو…” درست در ساعت پنج عصر” شعر لورکا برای ایگناسیو…و زلزله بم در ساعت 5/5 صبح..هنوز حالم بد بود درست در گيرو دار سياهي و …
Read More