بهمن و اسفند 83/
از زمانی که سید محمد خاتمی امده بود به کتابخانه ملی و تا زمانی که رفته بود به ریاست جمهوری داستان ساختمان جدید کتابخانه با سرعت بیشتری دنبال میشد ،بخصوص هنگامی که به کسوت ریاست جمهور درامده بود ،بیش از یک دهه زمان برای این ساختمان خیلی ها را کلافه کرده بود، و خلاصه در ماههای پایانی دوره دوم ریاست جمهوری قرار بر این شد که ساختمان کتابخانه تا وقتی که سید محمد خاتمی رییس جمهور است افتتاح شود و او که از دیر باز برای این بنا دل سوزانده بود لااقل به ثمر نشستن ان را ببیند ،من قبل از افتتاح نیز چند بار کتابخانه را در مراحل مختلف دیده بودم ،گمان من این بود که انزمان هنوز برای افتتاح زود بود اما دسته ای میگفتند که در ایران اول باید پروژه ای را افتتاح کرد و بعد ارام ارام به سوی تکمیلش گام برداشت!!…شاید هم حق با انها باشد ،گرچه اصلا سخن حقی نیست! انروزها من جور دیگر میدیدم. اینکه امروز چگونه ام را هم ضروری نمیبینم که ذکر کنم اما انروزها می پنداشتم که “سرعت ” همیشه باعث “سبقت” نمیشود!…با فیلسوفی فرانسوی هم از طریف یک مقاله اشنا شدم که نامش در ابتدای مطلب امده است و دریچه ای تازه به مفهوم “سرعت” برویم گشوده شد. این مطلب برای همان روزهاست