واژه گان گاه عجیب راهزنی میکنند و گاه عجیب تر ما را بازی میدهند و من همیشه به این میاندیشم که مبادا کلماتی که باید امربر من باشند ،من را بازی دهند، واژگاني كه بايد فرمانبردار باشند به حيله اي من را فريب بدهند،آدم همیشه باید حواسش باشد ،مخصوصا به آنجا که معنای مصطلح و عرفي جای دیگر معناها را میگیرد،معناهايي كه ميتواند عميق تر ودقيق تر باشند! آنها كه با كلمات سروكاردارند بايد مواظب باشند كه معناي عرفي و مصطلح جاي معاني و مصاديق تازه و كارآمد را نگيرد. همين حالا نميتوانم داوري كنم كه در همين چند خط به چه ميزان توانسته ام آنچه در ذهن دارم را توسط كلمات منتقل كنم. راستش ترس راهزني كلمات مثل پوست به تنم چسبيده است
اما براي اينكه انتقال معناي ذهني خودم را به شما بيمه كنم بهتر است از يك شگرد چند هزار ساله استفاده كنم، يعني آوردن نمونه و مصداق! تاكيد ميكنم كه فراموش نكنيد معناي مصطلح و عرفي يك عبارت و كلمه همواره زودتر از معاني ديگر به ذهن ميايد وتا اينجايش اشكالي ندارد اما اگر راه را برمعاني ديگر سد كند اشكال سرتاسري! پيدا ميشود. حالا لطفا به كلمه “جهاد” فكر كنيد. اگر تعارف و تصنع و رودربايستي را بگذاريم كنار و شما هم حرف هاي من را در بخش اول فراموش كنيد بلافاصله آنچه به ذهن و دل شما رسوخ ميكند جنگ و جدل و زدو خورد و كشتن وكشته شدن و خون و خونريزي و درگيري و..است! اين معاني به دلايل بسيار اول از همه راهي ذهن ما ميشود.(دلايلش فعلا محل بحث نيست) در حاليكه كمترين توجه و دقت در معناي كلمه ما را به ساحت هاي ديگر،فضاهاي متفاوت تر و معنا هاي وسيع تر ميرساند كه هم زندگي شخصي و هم زندگي فردي ما را متاثر از خود ميكند و حتي گاهي ما را مجبور ميكند كه بنيان انديشيدن خود را متحول كنيم وحتما ميدانيد اگر بنيان انديشيدن تغيير كند خيلي چيزها تغيير ميكند!
و حالا ميروم سراغ بخش پاياني حرفي كه قصد بيانش را داشتم!
جهاد از كجا مي آيد؟ از جهد . به چه معناست؟ به معناي تلاش و كوشش! همين! هيچ ارتباط تام و تمامي نيز با جنگ و منازعه ندارد. يعني شما ميتوانيد براي رسيدن به آنچه خود حقيقت ميپنداريد تلاش كنيد و اين تلاش البته جهاد نام دارد! اگر اين كبري و صغري كه سرسري و با عجله نوشته شده است را بپذيريد انوقت ميتوان اين نتايج را گرفت كه اگر جامعه ي ايراني ما با همين سروشكل نچسب و نامناسب و نامتوازن و بدهيبت ، به ويژه در صحنه اخلاق فردي و اجتماعي پيش برود كه متاسفانه رفته است آنگاه در جامعه ما اينها كه ميگوييم مصداق تام و تمام “جهاد” خواهد شد و البته بوده است و براي هميشه خواهد ماند:
• “عاشقي” در جامعه اي كه عشق لقلقه زبان است حكم جهاد خواهد داشت
• “راستگويي” وقتي كه جامعه سراسر آلوده به دروغ ميشود مصداق بارز جهاد خواهد شد
• “ساده گي” در زمانه اي كه از خرد و كلان سعي ميكنند به نويي خودنمايي كنند و تبختر و تجمل ذهن و دل همه را فتح كرده است
• “صراحت” در جامعه اي كه ريا در ان موج ميزند
• “فروتني” در ميان مردمي متكبر و گردن فراز! آنهم براي چيزي كه ندارند!
• “قناعت” در ميان مردماني كه حرص، چشم و دلشان را كور كرده و فقط بيشتر ميخواهند و بيشتر!
• “زندگي در يك آپارتمان كوچك و ساده” در زمانه اي كه همه دنبال خانه هاي مجلل و اعياني هستند حتما به مثابه جهاد خواهد بود
• چهار تا كتاب خواندن به نيت فهميدن، نه به نيت پز دادن و فخر فروختن و مدرك گرفتن قطعا حكم جهاد خواهد داشت.
• “راه انداختن كار مردم” در زمانه اي كه پارتي و پول و آشنا يگانه ابزار گره گشايي ميشود حتما مصداق جهاد خواهد بود.
• “اعتراف به ناداني” به عنوان اصل اساسي دانايي آن هم در زمانه اي كه همه خودشان را عالم به به همه امور!! ميدانند نيز از مصاديق جهاد خواهد بود.
• كمك به ارتقا و پيشرفت ادمهايي كه هيچ نسبتي با ما ندارند اما توان و شخصيت و صلاحيت دارند در زمانه اي كه رابطه سالاري همه چيز را كن فيكون كرده است حتما جهاد محسوب مبشود.
• “زندگي با حقوق كارمندي و معلمي” حقيقتا حكم جهاد دارد
• احترام و بلند شدن به پاي انسان هايي كه ظاهرا از ما پايين ترند در زمانه اي كه غرور و خودخواهي و خودبزرگ بيني جولان ميدهد، اينهم جهاد به حساب مي آيد
• “سكوت” در زمانه اي كه همه به دنبال ميكروفن و تريبون هستن انهم براي اظهار و ابزار چيزي كه نه علمش را دارند و نه آگاهي اش را و نه صلاحيتش را !
• “حرف زدن و نقد كردن” امور به نيت تصحيح و اصلاح ، در زمانه اي كه عبارت هايي نظير” سرت به كار خودت باشه” ، “اصلا به تو چه مربوط؟” راهگشا تر و به صرفه تر ميشود!
• داشتن برنامه و بودجه! در زمانه اي كه ان را با خاك يكسان ميكنند !
• پاكدستي ومديريت در زمانه اي كه دكل را يكهويي هولپي ميكنند!
به اين سياهه ميشود افزود و البته هر كس از زاويه نگاه خودش!شما هم لابد همين حالا بسيار نمونه و مصداق در ذهن داريد. و گمان دارم كه حالا شايد درك مشترك داشته باشيم از خيلي چيزها. يكي همين “جهاد”! و اين به جهاد ختم نميشود! فقط كافي است كه پس از اين فريب اولين و مصطلح ترين و عرفي ترين معنا را نخوريد! چه بسا كه زيباترين و كارآمدترين معناها پرده نشين باشند! گاهي بايد پرده ها را كنار زد! همين.