ای کاش سر قبر “اخلاق” عکس میگرفتی!

 

دیرتر ها،دوستی که دور است رفته بود سر قبر هدایت!اینجا بیا هم نبود. یک عکسی از قبرهدایت گرفته بود و فرستاده بود به یادگار.پاریس. گورستان پرلاشز، قطعه 85.عکس قبر هدایت جدید نبود برای من اما ناغافل حالم را دگرگون کرد وهمان روزها  چند خطی برایش نوشتم و فرستادم. تا که امروز باز خبری دیدم درباره ی خانه هدایت! خانه رو به ویرانی ست!حوصله نک ونال بیشتر را نداشتم و همین موجب شد که آن چند خط را اینجا بیاورم.

سلام.

سفر تمام شد….همین که رفتید سر خاک آن مرد  سفر یکجورهایی به پایان میرسد….نه اینکه مرکز و اول آخر دنیا باشد آن قبر…نه…ولی اگر یک آدم باشد که   پلشتی  و گند کاری های  ما ایرانیان  هنرمند!!!!( خدا وکیلی یکی بیاید  هنر این مردم را نشان ما بدهد…یکجوری حرف میزنیم که انگار دهن دنیا باز مانده برای هنر ما…(را تمام و کمال به ما نشان داده باشد همین صادق خان هدایت است…آدمی که نتوانست کج فهمی های ما ( با عرض معذرت  حماقت های همه ی جد و آبادمان و تخم و ترکه مان)  راتحمل کند و بغض حناق شد میان حنجره ی قلمش و بعد هم آدمیزاد است دیگر ..مگر چقدر تحمل دارد..هدایت زیر بار حماقت های ما جان داد..زیر بار فرهنگی که مانده بود  در عصر پارینه سنگیه ذهن!!!….گاز  نفس هدایت را بند نیاورد…بوی تعفن گند و کثافتی به نام  “اخلاق”  نفسش را بند آورد ..بوی متعفنی که همه ما را  خفه میکند اما ما سخت جانی میکنیم…دروغ میگویم مثل آب خوردن..در ریا و تهمت و ابرو بردن درنگ نمی کنیم…اما رگ گردنمان برای یک تار مو میزند بیرون و نفس کش طلب میکنیم! اصل را فراموش کرده ایم و چسبیده ایم به فرع! رسم ها  را دور انداخته ایم چسبیده ایم به اسم ها ! از خدا و پیغمبر هم هرطور که راحت تر باشیم استفاده میکنیم!  فراموش کرده ایم که فقر که بیاید ایمان میرود ، نه تنها ایمان به آسمان بلکه به اخلاق، به فرهنگ، به رفتار، به انسان، به اجتماع، به دوست و…و جامعه ای که بی ایمان شد چطور جامعه ای خواهد بود؟ فراموش کرده ایم و همه چیز را به طور مفتضحانه ای برای سود و نفع خود میخواهیم و ادعاهای گل و گشاد اخلاقی میکنیم!  عدالت خانه به ستوه امده از دست ما!  داور کم آورده اند!  یکی نامردی کرده است و یکی بد عهدی! یکی کج دستی و یکی سگ مستی، یکی دغل در معامله کرده و یکی بی خردی در معادله!  و همه اینها جرم های مشهود است! بی اخلاقی های شفاف است. بی ایمانی های هویداست. حالا شما فکرش را بکنید که اگر قرار بود آدمهای متکبر و مغرور و خودخواه را مشخص کنند چه میشد! اگر قرار بر این بود که تهمت زنندگان را دادگاهی کنند چه میشد؟ اگر قرار بود که ادمهای بازیگر با ابروی خلایق را یک جا جمع کنند چه میشد؟ اگر قرار بود ادم فروش ها و زیر آب زنها و سینه چاکان پست و مقام  را مجرم بشناسند چه میشد؟ و اگر دروغ گویی جرم محسوب میشد چه میشد؟ خب آنوقت باید محبسی بود به اندازه ی چند ده میلیون نفر! خب هدایت اینها را دید و دق کرد! اینها را از مردمی دید که ادعای “اخلاقیات” شان ماتحت آسمان را پاره کرده بود ودر حالیکه بر مسندی متعفن تکیه داده بودند دم از عطر و حلاوت و پاکی میزدند! خب  آدم اگر آدم باشد تا کجا میتواند تحمل کند؟تا کجا میتواند مقاومت کند! خب معلوم است تا جایی که همداستان میشوی با بقیه متهمین! وگرنه اگر همراه و همداستان نشوی یا باید خودت تکلیف خودت را یکسره کنی(کاری که هدایت کرد)  یا تکلیفت را یکسره میکنند…خب همه که مثل من و شما پوست کلفت نیستند…هدایت چهل کیلو بیشتر نبود….این تنها تصویر حسرت برانگیز سفرت بود برای من و دور میبینم بیشتر باشد…یعنی برای من نه ایفل جذابیت دارد و نه تیمز، نه میلان و نه برچ پیزا و نه مادرید و میدان های بزرگش، نه دشت های سرشار از گل هلند و نه رد لایتش! نه فنلاند و چشمه های آب گرمش و نه پراگ و بهارش! هیچکدام در چشم من جایی ندارد یعنی دارد اما اهمیت قبر هدایت بیشتر است. واقعیت از زاویه نگاه من اینست که مردم اگر یک پنجم شعور هدایت و کمتر از آن شجاعت داشتند  حالا   شاید سفربه ینگه دنیا نه جذابیت داشت و نه ضرورت….و کسی هم نایب الزیاره نمیشد…ولی وقتی در حماقت غوطه میخوریم، و دروغ دیگر قبحی ندارد،و اخلاق از وسط جر خورده است و پارسایی شوخی شده است، و قناعت بی عرضه گی حساب میشود و دودره بازی نبوغ فرض میشود، و پست ومقام فضیلت شده است و فضیلت گرفتار غیبت و محنت شده است و صراحت به اغما رفته است و ابهام و ایهام بی حاصل آنهم برای فرار از مسوولیت رونق گرفته است ، و خطا پوشی کلا به محاق رفته است، و رسوا کردن آدمیزاد _ بادلیل و بی دلیل_ پهلوانی محسوب میشود و …. آنوقت یکی که بر حسب صلاح و قضا میزند بیرون برای چند صباحی،  هم باید نایب الزیاره باشد عقلانیت را و هم  مستند کند ممالک دیگر را تا بلکه ما بدانیم مردمان دیگر جهان نیز مخلوق یک خدایند و دیگران همین حالا در وسط جهنم دست و پا نمی زنند( خب ما فکر میکنیم همه جهان در آتش گناه در سوز و گدازند و ما در ساحل عافیت!…البته خدا می بیندو میداند  و بعید نیست که  بر این ساده انگاری احمقانه ما خنده هم بزند …به والله حق دارد…خب اگر جماعتی مثل ما _ مدعی اخلاق و بی اخلاق_ فکر کند همه جهان در شعله ها ی آتش گرفتارند حتما باید بپذیرد که کار جهان از دست خدا در رفته است ، و این شان آدمهایی ست که خدا را هم اندازه ذهن و دل خودشان میبینند و میخواهند وگرنه کجا کار جهان اینچنین میشود در حضور یک عقلانیت مسلط!؟)…هدایت با چهل کیلو وزن به مراتب شجاع تر از خیلی ها بود…برای همین جنگ با خرافات شد کارش! جنگ با هر چه ظاهرا اخلاقی بود ، در افتادن با هرچه که داعیه پاکی و حلاوت داشت اما سرشار از تلخی و ناپاکی بود،…بله ..ما از هدایت عقبیم..خیلی عقب تر…اصلا حالیمان نمیشود حرف هایش را… فقط یاد گرفته ایم که بگوییم: ” نهیلیسم بود!” …” نا امید بود”….”سیاه بین بود” …چرا؟ چون هرهری مذهب هایی مثل آل احمد که زورشان به زنده ی هدایت نمیرسید پس از مرگش لیچار بافتند و اینها را سرهم کردند تا بلکه با کوبیدن هدایت قبایی برای قد و قامت ناهنجارشان بسازند_ کاری که هنوز رسم این مردم است_ زنده باد به پهلوان زنده و مرده باد به پهلوان مرده!  امثال آل احمد هرچقدر هم صریح و شفاف باشند ، در شجاعت و جراحی فرهنگ و اخلاق جامعه به گرد پای هدایت هم نمیرسند، آل احمد خیلی که هنر کرده باشد در همان ” سنگی بر گوری” ست ! آنهم به خودش ربط دارد نه به جامعه…_ من نمیدانم چرا فکر کرده بود داستان اخ و تف و کف برای مردم جالب است!!! به خودش ربط دارد…باقی قصه هایش هم قصه است. حالا کمی بهتر یا بدتر. خلاصه که آل احمد ها هر کاری کنند نمی توانند از زیر سایه ی جنازه ی هدایت هم جان سالم به در ببرند! …اینها فقط بلد بودند هدایت را “سیاه بین” بخوانندو به گمان خود کشف!! بزرگی کردند….ولی هیچ خری پیدا نشد که بگوید وقتی خانه سیاه بود ،روشنی را سرودن دو ظلم در دل خود داشت ، یکی به خود یکی به اهالی خانه…  به خود که باید عقلت را کلید کنی و کلید را به آب بدهی و  به اهل خانه که باید فریبشان بدهید و سیاهی را سفیدی جا بزنی!. و مگر نمیدانیم در هر ظلم دو مقصر موجود است، یکی ظالم و یکی مظلوم.؟ نکند این را هم فراموش کرده ایم؟ اولین کار اصلاح و درمان  درد ها و زخم های عمیق، شجاعت جراحی و دریدن و بیرون کردن عفونت است و جامعه نیز همین رسم را دارد، وگرنه شما اصلا و ابدا فکر نکنید که با ماشالله و انشالله کار ها رو به راه میشود! اگر میشد که انسان های بزرگ در طول تاریخ دست به جراحی های عمیق اخلاقی و فرهنگی نمیزدند

دوست من….سفرت تمام شد به گمانم..و این عکس تنها نقطه حسرت برانگیز سفرت بود برای من… قبرمردی که زیر بار”فرهنگ”له شد و بوی گند اخلاق خفه اش کرد!! نه گاز!   ای کاش ..ای کاش سر قبر “اخلاق” عکس میگرفتی!

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

5 نظر برای مطلب “ای کاش سر قبر “اخلاق” عکس میگرفتی!”

  1. وباز هم عکس خواهیم گرفت در کنار قبر آدمها ی مشهور/بی آنکه فکرکنیم که به چه چیز فکرکردند که مشهور شدند/

    اگرروشنفکر باشی میروی سراغ قبر شریعتی و هدایت و..
    واگر مذهبی نما دوربر قبر آدمهای عارف مسلک
    این ره به کجا میرسد آخر فقط خدا می داند وبس

  2. صداقت صادق در ایجاد فرهنگ خرافه ستیزی و مبارزه با اخلاق مآبی از دریچه ذهنی فراقرنی در قدرت فهم عقب افتاده ی امثال مثل ما نمی گنجد هیچ، که در انتقاد کور و قلم لال منتقدانی که ادعای شناخت می کنند هم نمی گنجد.
    .
    .
    .
    دست مریزاد که با رک گویی و اخلاصی شجاعانه بر دهان بعضی ها که زود به قضاوت می نشینند زدید و در گرمای دودآلود این روزها، دل ما را هم خنک کردید.

  3. یادداشت این دفعه فوق العاده بود………… زبان تند شما رو دوست داشتم. روایتِ حقیقت محض بود.

  4. زمان به مردم نادان دهد زمان مراد/ تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس…(حافظ بزرگ)

    تا بوده چنین بوده و خواهد بود… ( افسوس و صد افسوس!)

  5. نوجوون كه بودم عشق داستان داشتم هدايت هم يكي از نويسنده هايي بود كه بايد خونده و فهميده ميشد اما دريغ از يك كتاب
    بهم گفتن هر كي هدايت بخونه خودكشي ميكنه !!!!! جالبه نه؟؟ يعني يه همچين ملتي هستيم ما
    بعدنا كه يه كم دايره روابطم گسترده شد چند تا كتاب قديمي از هدايت رو پيدا كردم . نخوندمشن بلكه با حرص خوردمشون سطر به سطر كلماتش رو

    حالا ميفهمم كه تو شهري كه همه ميخارن اگه تو نخاري فكر ميكنن مرض گرفتي

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *