واژه گان گاه عجیب راهزنی میکنند و گاه عجیب تر ما را بازی میدهند و من همیشه به این میاندیشم که مبادا کلماتی که باید امربر من باشند ،من را بازی دهند، آدم همیشه باید حواسش باشد ، به آنجا که معنای مصطلح جای دیگر معناها را میگیرد، یا به آنجا که اختلافات لفظی می آیند و اشتراکات معنایی را گردن میزنند، همان که مولانا به شیوا ترین شیوه آن را سروده است، حکایت عرب و عجم و ترک و رومی در بیان انگور و مشت کوبیدن هریک بر دیگری که حقیقت با من است ! :
چار کس را داد مردی یک درم
آن یکی گفت این بانگوری دهم
آن یکی دیگر عرب بد گفت لا
من عنب خواهم نه انگور ای دغا
آن یکی ترکی بد و گفت این بنم
من نمیخواهم عنب خواهم ازم
آن یکی رومی بگفت این قیل
را ترک کن خواهیم استافیل را
در تنازع آن نفر جنگی شدند
که ز سر نامها غافل بدند
مشت بر هم میزدند از ابلهی پر بدند از جهل و از دانش تهی
بگذارید از یک جای دیگر شروع کنم، از انجا که معنای مصطلح یک عبارت می آید و معنی دیگر آن عبارت کم رنگ تر میشوند و ما کمتر به انها توجه میکنیم و البته هر دو هم درست و صحیح هستند و فقط موضوع آنست که در ذهن آنچه مصطلح تر است اولویت بیشتر پیدا میکند. مثلا به کلمه ی “جهاد” فکر کنید،اول چیزی را که به ذهن ما میرساند جهاد در صحنه ی جنگ است و زد و خورد میان آدمیان، و ما کمتر فکر میکنیم که شاید عاشقی در جهانی خالی از عشق هم جهاد باشد، یا راست گویی در جامعه ی مملو از دروغ جهاد باشد، یا صراحت در جمعیتی ریا کار جهاد باشد، یا ساده زیستی در جامعه ای مملو از تبختر و تجمل جهاد باشد، یا فروتنی در میان مردمانی متکبر و گردن فراز جهاد باشد، و…الخ.
حالا به کلمه ” ایت الله ” فکر کنید،یعنی نشانه ی خدا، هر چه که نشانی از خداست و ما را به سوی اسمان راهبری میکند، یادمان باشد که این واژه به طور اخص برای کسانی به کار میرود که دروس دینی میخوانند و مدارجی طی میکنند و تحت شرایطی به آنجا میرسند که آنها را “آیت الله” میخوانند. من دقیق نمیدانم اما شاید بدان دلیل آنها را بدین صفت میخوانند که مبدا و مقصد رفتار و گفتارشان میبایست در تمام ابعاد آسمانی باشد و خدا را به ذهن و دل خلایق بیشتر راهنمایی کند.
به هر روی، به یک معنا طی کنندگان مدارج بالای دروس دینی را ایت الله میخوانند ، اما این عبارت به جز معنای مصطلح آن یک معنای ساده و لفظ به لفظ هم دارد که روی این نوشته با همین معناست. یعنی “نشانه ی خداوند” و نکته اینجاست که دایره و وسعت نشانه های خداوند بی مرزتر، بی حد تر، بی انتها تر، بی پایان تر، عمیق تر، وسیع تر، و بسیار بسیار گوناگون تراز آنیست که در ذهن و دل ما اولویت پیدا کرده است. مگر برگ درختان سبز در نظر هوشیار، آیت الله (نشانه ی خدا) نیستند؟ مگر کهکشانهای بی حد و مرز و زاینده”ایت الله” نیستند؟ مگر ریز ترین جانداران میکروسکوپی و بزرگترین پرندگان و ابزیان و …نشانه ی خدا و آیت الله نیستند؟ مگر کوهها و بیابانها و اقیانوس ها و رودها و اتشفشان ها …نشانه ی خداوند و در حقیقت همان آیت الله نیستند؟ بعید میدانم کسی با اینها و مثال هایی در این سبک وسیاق موافق نباشد و مثال و نمونه و دلیل و شاهد و بی حد و حساب میتوان برای این مساله آورد.
اما باز نکته ای که میخواهم تاکید کنم اینست که در میان تمام هستی که سراسرش نشانه ی خداوند است و میتوان آنها را آیت الله نامید، یکی هست که به گمان من از همه ” ایت الله” تر است، نشانه ای نشان دار است، اصلا آمده برای همین کار و بدون او شاید تمام نشانه های دیگر معنا و جایگاه خود را پیدا نمیکردند، نشا نه ای که خدا به هنگام خلقش به فرشتگانی که میگفتند این موجود در زمین تباهی میکند و خون میریزد پاسخ میدهد: ” من چیزی میدانم که شما نمیدانید ” (بقره / . 30 ) ، نشانه ای که امانت دار خداوند میشود(احزاب/.72) نشانه ای که خداوند از روح خود در او دمید و او را برترین مخلوقات قرار داد. و این برترین نشانه ی خداوند بر روی زمین همین “انسان “است. همین آدمهای رنگ به رنگ همه نشانه ی خدا هستند و اتفاقا برترین نشا نه اند، و جالب اینکه ما برای کوچک ترین نشانه های خداوند جایگاه و ارزش و احترام قائلیم اما تو گویی فراموش کرده ایم که برترین نشانه کدام است ،از یاد برده ایم که ممتاز ترین نشانه و ایات خداوند همین انسان هایی هستند که خطا میکنند و راه اشتباه میروند اما باز درهای بالا رفتن برایشان باز است،
واقعیت اینست که اگر ما فراموش نمیکردیم که انسان ممتازترین و مهم ترین نشانه ی خداوند است، اینهمه به یکدیگر ظلم نمیکردیم، اینهمه میان سر همدیگر نمیزدیم، اینهمه میان دهان هم نمی کوبیدیم، اینهمه عمدا و سهوا خوار و ذلیلش نمیکردیم، اینهمه روزگارش را با جنگ و زیاده خواهی و تکبر سیاه نمیکردیم، اینهمه داغ بر دلش نمیگذاشتیم، اینهمه سوز بر قلبش نمی نهادیم، اینهمه سر همدیگر را کلاه نمیگذاشتیم، اینهمه زیر آب همدیگر را نمیزدیم، اینهمه به همدیگر تهمت نمیزدیم و تحقیر نمیکردیم، …واقعا فکر کنید ، همه کسانی که برای نشانه های خداوند ارزش و احترام و منزلت و پایگاه قائلند، ایا نباید برای برترین آیت و نشانه ی خدا ارزش و جایگاه ویژه قائل باشند؟ اگر ما باور داشته باشیم همه مردم ، تک به تکشان نشانه ی خداوند هستند باز هم با ثروت خودمان تحقیرشان میکنیم؟ با قدرت خودمان بر سر و مغزشان میکوبیم؟
به گمانم کافیست یک لحظه فکر کنیم و برای همیشه باور کنیم که همه مردم در سراسرهستی ” آیت الله” هستند! نشانه ی خدا هستند و با بر ترین نشانه ی خداوند بر روی زمین باید محترمانه تر رفتار کرد. و اگر اینگونه فکر کنیم حتما و قطعا رنگ و روی زندگی فردی و جمعی ما اینگونه که هست نخواهد ماند.
انسان..(نشانه خدا)!؟؟آیتالله؟!
عظمت موضوع آدم رو به وحشت میندازه… من! موجود فانی.. متکبر و کله شق که جز تا نوک بینیم رو نمیبینم کجا و ایت الهی کجا؟ آان هم نه به نامی که در زمان حال مصطلح است که به ذات.. وجودی مملو از خدا.. پس چرا از دست رفتیم ؟
چرا به جای پرواز و اوج گرفتن تا خود عشق پاا در گّل به جا ماندیم؟؟چرا همهٔ آرزوهای ما از خورو خواب ، مال، مقام، و قدرت فراتر نمیره؟
دلیلش رو نمیفهمم ،هر کدوم به شکلی درگیریم،، و در این میان آن که بامش بیش برفش بیشتر بوده..
شاید اولین باری که حقی را کشتیم.. اولین باری که برای یک لقمهٔ چرب زیر بار زلتی رفتیم ..یا ضعیفی را زیر پا له کردیم..روح خدا هم از ما پر کشید و رفت.!