روزهایی که یک تشتک فاصله بود تا یک رویا !
همیشه می نشستم روی تنها پلکان رو به خیابان خانه ی اجاره ای و دوچرخه سواری پسر حاج اکبر را نگاه میکردم.خانه ای چند اتاقه که تنها یک اتاقش سهم …
Read Moreدست نوشته های بی سرانجام در باب آنچه دل یک آدم را چنگ میزند
همیشه می نشستم روی تنها پلکان رو به خیابان خانه ی اجاره ای و دوچرخه سواری پسر حاج اکبر را نگاه میکردم.خانه ای چند اتاقه که تنها یک اتاقش سهم …
Read Moreشنبه 23 خرداد 88/انتخابات تمام و رویاهای ما زیر آماری که بیرون امده بوده له شده بود،حال خوشی نداشتم چشم بر هم نگذاشته ام تمام شب را. پلک نزده ا …
Read More