روزهایی که یک تشتک فاصله بود تا یک رویا !

همیشه می نشستم روی تنها پلکان رو به خیابان خانه ی اجاره ای و دوچرخه سواری پسر حاج اکبر را نگاه میکردم.خانه ای چند اتاقه که تنها یک اتاقش سهم …

روزهایی که یک تشتک فاصله بود تا یک رویا ! Read More