1..من واقعا ديگر متعجب نيستم! از مردمي كه هزار دردو بلا و مصيبت و بدبختي و فقر و حقارت دارند و يك كلمه در باره آنها نه حرف ميزنند نه دلشوره دارند و نه بحث ميكنند و نه به فكر مداوا هستند بعد دو روز است كه هرجا نگاه ميكني از صب تا شب با هم دعوا ميكنند و مثل بچه تو سرو كله هم ميزنند كه اميرمهدي ژوله فلان و حيايي بهمان!اينها يعني كي هستند؟ چه جايگاهي دارند در مختصات زندگي ما؟يعني اين الان مشكل ما مردم است! البته ميدانم همين حالا بعضي ها اعتراض ميكنند كه اي بابا مردم خنده هم ميخواهند! من راستش جوابي ندارم! پس به كانال مربوطه دست نزنيد و به خنده ي خود و انتخاب خنداننده! محبوب خود ادامه دهيد. باشد كه رستگار شويد!
2. من ابدا ديگر حيرت نميكنم از مردمي كه ما باشيم و از صبح تا شب رقم به رقم استنداپ كمدي هاي سياسي و اقتصادي فرهنگي و اجتماعي را روانه گوش و چشممان ميكنند ولي ما سگرمه هامان را توهم ميكشيم و تريپ جدي بودن مي گيريم و فكر ميكنيم كه لابد دارند حرفاي مهمي ميزنند!يا مثلا مساله جدي ست! ..نه! ..نيست! اگر دقت كنيد متوجه ميشيد كه به والله خيلي از اينها براي ابتهاج خاطر ماست!شما اظهار نظر چارتا ادم سياسي و فرهنگي و اقتصادي را بخوانيد ميان روزنامه ها خشتكتان را خيس ميكنيد از خنده . همين امروز تتير زده اند كه: ” بابك زنجاني گردن كلفتي ميكند! ” من ضامن اوضاع همينجور پيش برود چند روز ديگر بايد منتظر اين تيترها باشيم: ” بابك زنجاني فحش ناموسي داد و در رفت” !!
3.خيلي طالب خنده وريسه هستيد و هيچ دردو مرگي نداريد و تنها كمبود زندگيتان روزي چند دقيقه استنداپ كمدي ست،بزنيد راديو مجلس! اتفاقا انجا همه استندآپ!! اجرا ميكنند و مثل امين حيايي كه هنوز فرق استند آپ و سينه خيز رفتن را نميداند كاري ميكنند كه شما با راديو برويد دست به آب و چند ساعتي همانجا تمركز كنيد! . مخصوصا كه اگه كمي پايداري! هم بكنيد بيشتر!
4. خداييش كارما به كجا رسيده كه براي دو تا “خنداننده” (لغت از اين جفنگ تر و مسخره تر نشنيده بودم..اگه شما شنيدين بفرماييد تا ماملتفت بشيم) حاضريم زيپ خشتك همديگر را بكشيم پايين! و بعد هم يك چيزهايي را از هم گسيخته! كنيم.
5. البته نه حالش موجود است و نه وقتش در دسترس كه ادم چارخط درباره يك “مسخراننده اي!”به اسم “خندوانه” بنويسد و نشان بدهد كه آقايان در اين برنامه مردم را نمي خندانند بلكه بلا نسبت خنده را به ادم استعمال! ميكنند!! آقايان دستور خنده ميدهند!! مثل پادگان! خنديدن ها به جز در لحظاتي يك act است . اين كل ماجراست. همه چيز حساب شده و برنامه ريزي شده در راستاي سياستهاي يك سازمان عقب مانده به اسم تلويزيون است! از دعوت ميهمانان و تركيب و چينش و خلاصه همه چيز. حالا ما مردم ميخواهيم در اين “مسخراننده” بگوييم اين خنداننده فلان است و آن يكي بهمان؟!!!!… لابد حد و حقمان همين است! آنها هم نوش جانشان كه از خنديدن ما هم سواري مي گيرند! و حواسمان را از هزار و يك چيز ديگر پرت ميكنند! يكي همين گردن كلفتي بابك زنجاني كه معلوم نيست در ميان زندان چه كساني وچگونه و كجا پشتش را گرم ميكنندكه گردن كلفتي هم ميكند!حالا اگر بيرون بود باز يك چيزي ! خلاصه ما هم كه حواس پرت! گيج و گول، اصن يه وضعي… الزايمر خفيف! به والله حتي يادم نمي آيد اين متن را براي چي نوشتم!…شما هم كه لابد بدتر از من!….بگذريم. همين!
یک بار دیدم و کاملا با نظر شما موافقم.به نکته های جالبی اشاره کردید