آقا ابوالقاسم، رعیت هنوز به حراج خشتک نرسیده است!

آقا ابوالقاسم

قربانت گردم…کاغذعزیزت رسید! امر کرده بودید که برای آرامش خاطر ابوی و عزیز جان، کاغذی داده و این شب عیدی اوضاع منزل را شرح داده تا بلکه  خاطر قوم و خویش از بابت این حقیرسراپا تقصیر، مکدر نشود! سمعا و طاعاآقا ابوالقاسم

الیوم خبر دادند که شب عید نوروز،به حکم دولت مهرورز! مستخدمین دولت ،بی  پشت و پناه نمانده ، به روال سالهای ماضی ،جیب رعیت را به پشتوانه چاههای  نفتی و گازی! تا حد جنبه! ( آخر میگویند رعیت جماعت جنبه نداشته وپیت روغنش که دو تا شود میمالد جاهای دیگر!البته خشتکش هم دو تا شود باز می مالد به یک جاهای دیگر!!!) پرنموده و بدین سبب  رخت و لباس نان خورهای سفره را جلاء داده و رعیت شبانه روز و البت  سه دستی! به دعاو ثناء  مشغول گشته و از اظهار محبت و ارادت یک نفس دریغ نمیکنند! خاصه آنکه رعیت با  تمام بی ملاحظه گی! که دارد  ملتفت است که حضرات دولتیان  این گشاده دستی ها همه به حکم احسان! و جوانمردی میکنند وگرنه چه معنا  د ارد ، هنگامی  که مملکت …مثل فشنگ رو به ترقیات داشته وروزهای قشنگ!انتظارش را کشیده و  مدیران و مسولین  درویش مسلک! ، پشت دست به دهان دنیا کوبیده و پشت پا به مقامات سفلی  ! زده و میزنند ، و اهل منزلشان همواره در مضیقه ی رخت و لباسند و ابدا زبان به شکایت باز نمیکنند وبه خویشانشان از هر قسم که باشد به اندازه  دانه ی ارزن از متعلقات دولتی ،الحاقات نکرده و نمیکنند و از مناصب و مناقب حکومتی هیچ نصیب دوست و رفیق نکرده و تنها به حکم صلاحیت ، مسولیت تنفیذ میکنند! …….حقیقتا چه معنا دارد با دولتیانی اینچنین سینه چاک! برای خدمت و قبول زحمت!،  رعیت اینقدر شکم چران و خوش گذران!!!  باشد یعنی این رعیت شکم چران!نباید   یک دم بیندیشد که نکند اینوجوهات که شب عید به جیبش وارد! و البته همان لحظات خارج هم  میشوندسنگی شود در راه ترقیات مملکت! سدی شود در  راه پروگرس ! ! (اصولاوجود این وجوهات با موجودیت رعیت جماعت نسبت عکس دارند،حضور یکی بلامانع است اما حضور هر دو از محالات است!)

آقا ابوالقاسم

 والله  رعیت مملکت ژاپون سنگ به شکمشان می بستند که حالا اعلم مترقیات و اعظم خلقیات در امورات  مختلفه هستند وگرنه اهل دولت ژاپون هم چشمشان تنگ بود و هم دستشان!! و فقط یک جایشان گشاد بود که انهم سبب شد مملکت ژاپون یکپارچه، با یک لرزش زمین چهارپارچه!!! شود واگر نبود ان گشاد بازی انها ،خب لابد همتی میکردند و چهار دستی زمین را میچسبیدند که مملکتشان تکه تکه نشود !!

دولتیان ژاپون هر آنچه از تشریفات و خدمات و محسنات داشت مملکت ژاپون! تنها برای خویش و قوم خود روا میدانستند و در کاهلی شهره بودند !!و مردمان سحر خیز را ملعبه  رفتارو گفتارشان میکردندو پست و مقام را بی حکم عقل! به اعوان و انصار روا میداشتند واگر روزی یا روزگاری دستی گشاده داشتند و پولی سیاه به جیفه ی زارع می انداختند که  نه کفاف شخم اهل زراعت را میکرد و نه کفاف تخمش را، چنان در بوق می کردند و بر سر رعیت ژاپون میکوفتند که گمان میرفت حضرات از جیب ابوی گرام این گشاد بازی ها (1) میکنند!و مملکت ژاپون پشت قباله ی  شین مین خیان تاچی(عمه رییس دولت ژاپون)   است!     اجمالا معروض میدارد که دولتیان ژاپون یکی از یکی بدتر  بود!! و پروگرام ترقی نداشت، اصلا و ابدا! …شکر خدا که میان این مملکت همه ی اهل دولت، اول اهل فرهنگند و بر تمام دولتیان کره ی ارض سرهنگند.!!! خاصه انکه پروگرام دارند، از نظمیه و عدلیه بگیر تا مالیه ! خصوصا مالیه! و از برای همین بود که  مجلس و نمایندگان رعیت، کپ کردند از دوسیه تقدیمی دولت به مجلس از فرط پروگرام! و کاملیت و جامعیت که دارد! حفظ الله تعالی

اقا ابوالقاسم

ابوی و عزیز جان را مژده دهید که خبر رسیده ، وجوهات متعدده به بهانه های مختلفه! روانه جیب رعیت یعنی ما! میکنند تا اهل منزل در شب سال نو در مضیقه نیفتند! از قرارمعلوم روزنامه کرده اند که عیدی میرسد یکجور،پاداش میرسد یکجور، سکه ممهور  یکجور،کارانه ی مشهور یکجور! یارانه ی معهود یکجور!، و ایضا زایانه ی مسرور!!! ( رعیت اهل زادو ولد است و البته با مسرت !حالا شما هی فرمایش کنید که اولاد کمتر زندگی بهتر!و چرا نباشد مادامی که  حق اولاد یکصدو بیست!!!!!!!!!!!!!!!!! هزاریال است ….این را قطع کنند، زاد و ولد خود به خود گرفتار لکنت !! میشود!) ..اجمالا معروض میدارد همه قسم وجوهات البته میرسد اما اخباری که میان افواه دور زده و رعیت را دل نگران کرده آنست که با تمام این جد بلیغ و جهد شدید!!! که حضرات دولت  از خود صادر میکنند ،دوسیه کثیری از رعیت زبانم لال زیر خط فقر است!(البت  انشالله که گربه است)  خصوصا آنکه مواجب زیر یک کرور و هشتصد (البته به روایتی) در ماه باشد، حال آنکه یک کرور مواجب دو ماه و بلکم سه ماه فعله گی می طلبد! حتی اگر تصدیق از دارلفنون داشته باشی!

اقا ابوالقاسم

 حالا که نیمه شب است وساعت دوازده از دسته گذشته است و برایت کاغذ سیاه میکنم،  معروضم که خدا شاهد است این حقیر زبان نداشته باشد، بهتر که زبان به گله باز کند  اما همینقدر میگویم که دل نگران نباشید، وجوهات متعدده که اینجور و انجور میرسد را مانند ایام ماضی و البته جاهلیت! مصروف کتاب و دفتر و فرهنگ نمیکنم اصلا و ابدا! عزیز جان را بگویید که به والله فلانی توبه نامه نوشته وبه لیفه ی شلوار سوزن کرده که از یادش نرود !عزیز جان را بگویید که این حقیر سابقا جاهل! حالا حتی به عبور از کنار مطبعه اکراه دارد، چه برسد به مایه رفتن برای کتب و نشریه و اینگونه ام الفسادها! هر چه و هر جور از مواجب که برسد یکراست صرف امورات زندگی میشود آنهم به قرار زیر:

 صاف کردن یک پنجم بدهی به حاج آقا به یکجا،

  افزایش کرایه منزل حاج خانم به یکجا،

ارسال قسط های ماهانه ی صندوق کمک به رعایا! به یکجا،

ارسال قسط های ماهانه ی صندوق کمک به ضعفا! به یکجا،

ارسال قسط های ماهانه ی صندوق کمک به همجواران خط فقر! به یکجا،

پرداخت هزینه اب و نفت و گاز به یکجا،

 مایه ی رفتن برای تیلغراف و تیلیفون به یکجا،

خرید کفش از گوشه خیابان، برای ته تغاری پس از دو سال به یکجا،

 درمان کچلی بنده زاده به یکجا،

 پرداخت قسط اخر مکتبخانه به یکجا،

خرید رخت و لباس برای 4 سر عائله به قرار هر یک دو تکه(یکی زیر و یکی رو)، دوخت مملکت پاکستان یا هندوستان یا هر اسفل اسافلین دیگر! به یکجا،

 خرید تخمه ی افتابگردان  شب عید برای چکاندن زیر کرسی ،البته  بو نداده( بو داده وسعمان نمیرسد) به یکجا،

خرید کله ماهی (3عدد) برای پلوی شب عید به یکجا،

سفارش  یک کیلو برتغال!! شهسوار به یکجا،

سفارش 5 کیلو برنج نیم دانه از روستای چالوی هندوستان!! به یکجا ،

 خرید یک حلب روغن نباتی به یکجا

 و….همینطور یکجا یکجا یکجا آنقدر مایه رفته ایم که دیگر “جاییمان” !نمانده که نرفته باشد!

باری

ناشکر نبوده و مستمرا دعا گو بوده که اوضاع اینچنین است و اگر یازده ماه “زیر”!!! خط فقر سر میکنیم اما دولتیان بصیر و خادمان کثیر!! همواره در آخر سال چنان شعبده ای  میکنند !که در اخرین ماه ،رعیت چند ساعتی(یعنی چند روز هم نه و فقط چند ساعت!…حکما برای رعیت محل مضرات است بیشترش) “همجوار” خط فقر شده، ملذ ذ گشته! و اهل منزل همگی از فرط شعف کف زده به پایکوبی مضاعف میپردازند!و تعدادی هم غش و ضعف می کنند!

اقا ابولقاسم…قربانت گردم!

در خاتمه سلام این حقیر را به طور مکررخدمت ابوی مکرم و عزیز جان، بی واسطه برسانید. عجالتا تمام میکنم..مال خر آمده است! لحاف کرسی زمستانمان را حراج زده ابم!  ! الحمد الله ” غاز” هست! هم میسوزانیم هم میچرانیم! شکر خدا رعیت هنوز به حراج خشتک نرسیده  است! که اگر در راه پروگراس مملکت باشد آن را هم البته با جان و دل  صرف می کنیم!( ما که از رعایای مملمکت ژاپون کمتر نیستیم؟..هستیم؟)  اصلا رعیت خشتک میخواهد برای چه؟ به سر کشیدنش؟..که خب کشیده است!

دهم ربیع الاول و الاخرمان هم کرده اند!

 یکهزارو چهارصدو سی و چهار

قریه طهران

                                                                      

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

6 نظر برای مطلب “آقا ابوالقاسم، رعیت هنوز به حراج خشتک نرسیده است!”

  1. حکما 1 فقره دیگر که همین رئیس الوزرای فعلی را سر کار بگذارند و یا هر شیر پاک خورده دیگر را (گویا توفیر نمی کند)، کار از خشتک گذشته به پوست .ون ملت می رسد. حُسن خوبِ پروگرس مملکت این است که خشتک و پوست .ون ملت رشید هم که به حراج برود، باز کسی نمی تواند به هسته شان (زبانم لال) نگاه چپ بیندازد.

  2. ما که مدتهاست لچک و خشتک با هم بر سرکشیده ایم از ترس بر بادنرفتن جفتشان……..

  3. سلام . پيشاپيش نورزوتان فرخنده .اميد كه سالها بنويسيد و قلمتان سبز و بهاري باشد……………… ……… ناخودآگاه شبيه تبليغ انتخاباتي شد ولي اشكال ندارد ما رعيت را چه به سياست.
    پايدار باشيد

  4. زیبا بود. اگر همین شیوه نوشتن را در بیرون از قالب ژورنالیستی ادامه دهید، قصه نویس خوبی می شوید.

پاسخ دادن به سارا لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *