نعمت،حکمت و عذاب الیم!

25فروردین هشتادو هشت/ نمیدانستم …جریان نرگس را نمیدانستم …درست در لحظاتی مشغول نوشتن این مطلب بودم…نرگس در میان باران و برف تصادف میکند و ما نمیدانستیم..چهار یا پنج  ماه بعد فهمیدیم ولی همان شب آن برف و باران  نا بهنگام حس “زندگی” را از من گرفت  و من نمیدانستم  مرگ یک دوست را مینویسم ناخوداگاه….

داشتن دو چشم بینا  برای آدمی چنان نعمتی ست که اگر دم به دم خداوندگار عالم را سجود و رکوع شود اندازه نباشد اما اگر یک چشم به جای آنکه در صورت باشد ،

در کف پا قرار بگیرد ،آنوقت هرچه که باشد دیگر نعمت نتواند نام نهادش و مصیبت و عذاب الیم خواندنش حکیمانه تر.

داشتن پنج انگشت  میان هر دست نعمت و  ابزاری ست گره گشا که سود و نفعش ناگفتنی ست اما اگر تعداد آنها هفت شود یا سه! هم از ابزاریت می افتند و هم اینکه خود دردسری میشوند که برای رفعش ابزاری دیگر ضروری میشود.

نمونه و شاهد ومثال پیرامون آنکه حضور یک پدیده درکجا و تا کجا”نعمت” خداوند است و همان پدیده در ….. جای دیگر و به اندازه دیگر عذاب و درد و دردسر ،  آنقدر بیشمار است که اول به حکم فراوانی و دوم به حکم بداهت از آن میگذرم.

و حال فروردین ماه هشتادو هشت(بخوانیدش مثلا بهار) به کرات ما را یادآورسوز و سرمای  زمستان های سیاه  دی و بهمن شده است، آنجا که زمین نفس کشیده و درختان تنها بارانی میخواهند با ترنم، برفی گرفته آنچنان که به دوره ی سرما نیز نمیگرفته، و به زمانی که شکوفه ها نم بارانی میخواهند برای تازه گی بیشتر و به بار نشستن ،زیر بار دانه های سفید برف ، از سرما سیاه  و جوانمرگ شده اند.

از نتایج این وضعیت میگذرم که همه میدانند اما تنها مسا له ای که به ذهن دارم اینست که برف و سرمایی اینچنین بی وقت و نا به هنگام به حکم منطقی که در “نعمت” بودن یا نبودن پدیده ها وجود دارد، بیشتر نشان درد و مصیبت و دشواری دارد تا نعمت! هم برای کشاورزان و روستاییان ساده دل و هم برای شهرنشینان سر به هوا!

این را با دوستی گفتم، نگاهی سرشار از سرزنش نثارم کردو با صورتی گشاده گفت: ” نعمت خداوند است دیگر…تازه کار خدا بی حکمت نیست” ( بر کلمه حکمت تاکید موکد داشت!) نگاهش کردم اما نگفتمش که در همه ی کار های خداوند حکمت جار یست چه در نعمت هایی که میدهد و چه درد و مصیبت و رنجی که گاه مهیا میکند !! اما آدم عاقل حتما پرسش میکند که چرا چشمی از کف پایم سر دراورده..نمیکند؟و رنج میبرد..نمیبرد؟ مصیبتش را حس میکند..نمیکند؟ اری در همه کارهای خداوند حکمتی ست حتی در دوزخ!

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

2 نظر برای مطلب “نعمت،حکمت و عذاب الیم!”

  1. تأسف بابت از دست دادن دوست وسپاس بابت نوشته ی زیبا ینان طبق معمول

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *