ابراز بی وجودی

1382 /همان روزهای پایانی سال

! بد جوري دلم ميخواد ابراز بي وجودي كنم!…جدي ميگم…نگو كه همين حرفم يه نوع ابراز وجودـ…به كي قسم بخورم باور ميكني كه راست ميگم؟….اقاجون خسته م…بهم ريخته م…دلم هواي يه تفنگ سر پر كرده كه يكي بذاره كنار شقيقه و بعد مغزم و تو هوا متلاشي كنه..اونم اسلاموشن….دلم ميخواد كه ببينم….جه حالي ميده … نه؟…مثل فيلم هاي هاليوود…يه مغز متلاشي تو هوا….اقا جون باور كن…. حوصله فيلم بازي كردن ندارم….اقا دلم ميخواد كه ابراز بي وجودي كنم….راستي تو بلدي؟!….اصلا چه اشكالي داره كه ميون اينهمه جك جونور كه ميخوان به هر طريقي ابراز وجود كنن يكي هم به دنبال ابراز بي وجودي باشه؟!…..چه اشكالي داره كه من مرده ي مغز متلاشي شده خودم باشم؟!…چه اشكالي داره كه حالم بهم بخوره از اين زنده ماني!! كه ديگه برام شده عذاب علیم!!! باور كن اين روزا اسفالسافلين رو به اين نكبتي ترجيح ميدم!…..خسته م…..خيلي…..صدام در نمياد…جون مادرتون اگه كسي بلده چه جور بايد ابراز بي وجودي كرد بهم بگه!…مشغلذ مه اين اگه بلد باشين و نگين!!!……بفرما اگه الان بهتون گفته بودم كه چه جوري ميشه ابراز وجود كرد…همه تون ميرفتين بالا منبر ولي يه ابراز بي وجودي ناقابل!اينهمه بايد علامت سوال دنبالش باشه؟!!…..يعني هيچ جاي هستي نيست كه ادم بتونه يه كم ابراز بي وجودي كنه؟؟….چقدر خوب ميشد اگه الان جاي راسكلنيكوف بودم در جنايت و مكافات….چه حالي ميداد اگه جاي بازارف بودم در پدران و فرزندان- تورگينف!!!..و حتي جاي زاخار در ابلوموف!!! …ميدونم حتما الان ميگي كه همين حرفا يعني ابراز وجود…ولي اخه من چيكار كنم كه براي ابراز بي وجودي هم بايد از چيزهاي موجود!!استفاده كرد؟؟….به جون هر كسي كه دوست داري اگه از اين سه تا هم اسم بردم براي اينه كه فكر ميكنم هر سه ناشون يه جورايي به سمت بي وجودي حركت كردن!!….راسكلنيكفي كه قتل ميكنه در حقيقت خودشو ميكشه! بازارف كه مثلا خيلي عاقل اول خودشو نفي ميكنه…و طفلي زاخار پير كه اصلا وجودش يسته به ابلوموف -خودش احساس مو جوديت نميكنه!…….راستي كسي يه تفنگ سر پر سراغ داره؟…..بله؟ اره من يه مغز اماده ي متلاشي شدن سراغ دارم!!…..ببخشيد….حالم داره بد ميشه…ميخوام بالا بيارم!….خدا كنه يكي پيدا بشه كه بهم بگه چه جوري ميشه ابراز بي وجودي كرد….بي وجودي…..بي وجود…..بي وجو…..بيوج………..بي و…….بي………ي…..ب………………..!

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *