“گاز” نده بهر کسی…

جمعه، 21 آذر، 1382گاز در پایتخت مملکت قطع شده بود…برف می بارید …گاز زیر پایمان بود و ما  می لرزیدیم

1.جمعه ۲۱ اذر ماه هشتاد و دو است…چند روزی است که هوای تهران بد جوری ۱سرد شده..اگر هوا صاف باشدو پاکيزه از ميدان راه اهن هم ميشود ديد که کوههای شميران سفيد پوش شده اند.

۲.کوههای شميران را خيلی ها می بينندو کيفور!!ميشوند اما آيا هستند چشمانی که ببينند کارتون خوابهايی را که شبها در گوشه و کنار اين شهر بزک شده به سر می برند و معلوم نيست صبح روز بعد نيز بتوانند کوههای شميران را ببينند!!

۳.در خبرها امده است: در يکی دو روز اخير جنازه ی ۴۰ کارتون خواب!! به پزشکی قانونی تحويل داده شده است.

۴.جمعه…۲۱ اذر ۸۲….گاز در بعضی از مناطق تهران قطع می شود…و شايد بيشتر مناطق…و اين در حاليست که زمستان هنوز به تما می نيامده است….زندگی به هم می ريزد…خانه ها ارام ارام سرد ميشوند…بزرگتر ها تحمل می کنند ولی بچه ها و کودکان را بايد فکری کرد برايشان….لباس بيشتر به انها می پوشانند و انها را در اغوش ميگيرند و منتظر می مانند تا بلکه مسيحا نفسی !!(مامور شرکت گاز) بيايدو

دست از استين بيرون بياوردو خانه دوباره گرم شود!!!

۵.تلفن های مناطق مختلف گاز مدام زنگ می خورد…..بوق اشغالی که معلوم است از سر نداشتن جواب منطقی به گوش می رسد سرما را دو چندان می کند…..مردم سماجت ميکنند…دست بر دار نيستند….کس گوشی را بر می دارد و می گويد:کاری از دستمان بر نمی ايد..فشار گاز کم است..بايد که تحمل کنيد!!…و مردم تحمل ميکنند مانند خيلی چيزهای ديگر!!!

۶.از امار و ارقام چيزی در ذهن ندارم اما اين سرزمين از نظر ميدان های گازی که دارد و هر روز هم يک ميدان گاز جديد در ان کشف ميشود يا رتبه ی اول را دارد يا دوم. در دنيا…در حقيقت سلطان گاز جهان است اين سرزمين و حالا مردمش زمستان نيامده خودشان را ميان پتو و لحاف گرم ميکنند(و خدا بيامرزد پدر کسی را که اين پتو و لحاف را اختراع!!!کرد).

۷.خبر صادر کردن گاز به کشورهای دوست و برادر!!!….سوريه…ترکيه…روسيه…هند…اسپانيا…فرانسه و…..آنهم به قيمتی بسيار کمتر(تو بگو به رايگان که اين حرف من نيست و همه ميگويند) از آنچه می پنداری و می پندارم نيز حرف جديدی نيست….!!

۸.حرف زياد زده اند و ميزنند…وعده بسيار داده اند و می دهند..عادت کرده ايم ديگر…ميشنويم و بعد هم فراموش می کنيم ..هم ما که فرزندانمان را به اغوش نه چندان گرم خود داريم و هم آنها که وعده های بی پايه می دهند.

۹.با خود فکر می کنم که اگر در همين کشور دوست و برادر اسپا نيا!!فقط يک بار در وسط زمستان برق يا گازشان قطع شود اين نامسلمان ها..چه می اورند بر سر اين ازنار و دولتش!!!(حکما فردايش لخت می شوندو تظاهرات ميکنندو ابرو و حيثيت نميگذارند برای طرف!!! زمستان است لخت نميشوند؟؟؟خوب هم ميشوند…چند دقيقه سرما را به جانشان ميخرند….و به طرف می فهمانند که انجا کجاست و آنها کيستند!!!و ديگر هم تکرار نميشود اين بازيهای تکراری و بی مزه!!

۱۰.صدور بی سامان گاز و بی فکری ان ها که بايد فکر کنند…مرا به ياد يک مثل قديمی می اندازد که:گاز نده بهر کسی ..اول خودت بعدا کسی!!( يعنی شوخی می پندارند اين حرف جدی من را؟)

============================================

.ساعاتی ميگذرد…هنوز از امدن دوباره ی گاز خبری نيست و کودکان در اغوش بزرگترها که حالا ديگر سرما انها را هم اذار ميدهد، بايد فقط خاطره ی لحظات گرم را مرور کنند!!

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *