(دست دادن ظريف واوباما و نقش خانواده در سفر به نيويورك!…)

**با توجه با اخبار واصله از مملكت امريكا و دست دادن “ظريف” با حسين باراك اوباما و اووووووووووووووووووج دل واپزي! در ميان تني چند از هموطناني كه از بس حرص خوردند براي بالارفتن منافع ملي! خشتكشان كمي افتاده زير شكمشان كه اينها البته قابل تقدير است !لازم به ياد آوري است كه مقر سازمان ملل و مسافرت به نيويورك راه و رسمي دارد كه گويا اين هيات امسال ابدا درباغ نبوده و توجيه نشده است. به همين خاطر ما همينجور يهويي با اينكه هيچ صنمي هم با اين هموطنان دل واپز نداريم ميان خيابان خورديم بهم / يعني سر راه هم سبز شديم و بعد هم چون زبان نداريم/ بلد نيستيم حرف بزنيم/سواد هم كه نداريم/150930023515_qanoon_624x351_qanoon_nocredit به جاي سلام و عليك كه كار خسته كننده و جفنگي شده و ابدا ادم را ارضا نميكند و بهتر است براي مديريت جهاني هم كه شده يه راه و رسم ديگري هوا كنيم / جايتان خالي/ بامشت و لگد افتاديم به جان هم و بعد از كلي اردنگي و پس گردني و فحش و فضيحت كه نثارهم كرديم /و دلمان حقيقتا خنك شد!! نشستيم به صحبت و من همينجور سرپايي ( چون عزيز دلواپز ما مدام در حال كشيدن خشتك به سمت بالا بود..) يك مصاحبه اختصاصي با ايشان داشتم كه همينجا ولش ميكنيم تا بلكه درس بگيرند و ارشاد شوند اين هيات هايي كه قرار است دوسال ديگر هم بروند نيويورك! و انشالله رستگار شوند.

_ما: سلام/ خوبيد؟ روز خوبي داشتيد؟
+دل واپز: سلام و زهر مار/ خوب نبودم ولي جا داره كه من از شما تشكر كنم براي اين سلام و عليك گرم و دوستانه و برادرانه كه با من داشتيد!/ حقيقتا مشعوف شديم!/مدتي بود كه ملول بوديم و هيچ بهانه اي نبود براي اينجور سلام عليك ها و خب الحمدلله شما امروز روز خوبي براي ما درست كرديد و به قول دوستان: يو ميد ماي دي!

_ما: خواهش ميكنم/ولي يعني شما هميشه اينجوري سلام عليك ميكنيد؟
+_دل واپز: بيخود كردي كه خواهش ميكني …/ نه خير ما هيچ وقت به اين ظرافت سلام عليك و مصافحه نميكنيم!/ ما سخت و سفت احوالپرسي ميكنيم./مخصوصا وقتي پاي منافع ملي درميون باشه ظريف كاري! معني نداره/.ما وقتي پاي منافع ملي درميون باشه چنان سلام عليك ميكنيم كه فقط يه دندون تو دهن طرفين باقي بمونه و كمه كم دو سه در رفته گي و شكسته گي حاصل شده باشه وگرنه شما فكر كردي منافع ملي چيزيه كه با خوش و بش به دست بياد؟ /

_ما: خب آخه اينجور سلام و عليك چه نفعي داره؟ تازه اماده گي جسماني هم ميخواد /
+دل واپز: اولا كه شما دهنتو ببند و درباره نفعش نظر نده!/ نفعش به من ربط داره و خودم هم ميدونم نفعش چيه. شما فقط بگو بله/چشم/ و تصديق كن/ دوم اينكه به نظر ما جوانان جهان ديگه خسته شدن از اين سلام و عليك هاي معمولي و ساده/ تا كي بايد گفت سلام / خوبي/ چه خبر؟/ دسته تبر/ و اين الفاظ واقعا ناجور/ ادميزاد بايد ادب داشته باشه!/ خلاصه كه بايد به فكر ادرنالين جوانان هم بود ديگه/جوان امروز در همه جاي جهان نياز به حرف نو داره و ما كه انشالله به زودي قراره جهان را مديريت كنيم بايد هر روز يه چيز جديد هوا كنيم كه اينهم يكي از همون هاست و اعتقاد داريم !/

_ما : به چي اعتقاد دارين؟
+دلواپز: كلا گفتم!

_ما:آها ..بله… ولي اماده گي جسماني براي اين نوع سلام و عليك چه جوري حفظ ميشه؟
+دول واپز: در باب اماده گي هم بايد بگم شما اگر خير سرتون يه بار به مجالس_ دوستانه و برادرانه و متواضعانه و مودبانه ما بياين مي بينين كه ما با دوستان خودمان جوري سلام و عليك ميكنيم كه كمه كم چند روز بستري ميشيم و اينها براي همون نكته اي هست كه شما گفتي /يعني اماده گي جسماني!

_ما: عذرميخوام يعني با همه اقشار و دول در سطوح بين المللي بايد همينجوري سلام و عليك كرد؟
+دل واپز:اولاغلط ميكني كه عذر ميخواي!/ دوما اينطور نيست كه ما با همه اينطور سلام و عليك كنيم. يك وقت طرف از روسيه امده خب همسايه س احترامش واجبه يه مصافحه ارام و سردستي ميكنيم يا شايد درخفا يك روبوسي هم كرديم!/ و يا مثلا طرف از چين اومده خب غريبه..گناه داره..از راه دور اومده…غربت خسته ش كرده..از زن و بچه دوره..دلتنگه خانواده ست…چشمش هم تنگه…خب با اين هم سعي ميكنيم يك مصافحه ارام داشته باشيم تا حدي كه به اصول لطمه نخوره!

_ما: ببخشيد …ولي اصول كدومه؟
+دل واپز: ببخشم؟ تو غلط كردي كه ميگي ببخشيد/ ….اصول؟ مگه شما دل واپز هستي؟
_ما: نه والله
+دل واپز: پس دهنتو ببند و برو سوال بعد!

_ما: نظرتون درباره نيويورك و سازمان ملل و اين اخبار تازه مث دست دادن ظريف با اوباما چيه؟
+دل واپز: مسافرت البته از اوجب واجباته اونم سالي يه بار نيويورك اونم تو همين سپتامبر! انشالله بطلبه همه با هم تشريف ببريم! چند سال پيش كه رفتيم خيلي سخت! به ما خوش گذشت!/مخصوصا با خانواده! عروس /داماد/ پدرعروس/ مادر داماد/باجناق ها/ و اصولا مسافرت دسته جمعي ثواب داره و مرد اگه مرد باشه بدون زن و بچه پانميشه بره نيويورك و چه ميدونم سازمان ملل/

_ما: ولي سازمان ملل چي/ نظرتون رو درباره دست دادن ظريف و اباما نگفتيد/
+دل واپز: شما خودت اگه شعور داشت ميفهميدي من چي گفتم./ وقتي ميگم نيويورك رو ادم بايد با خانواده تشريف ببره براي جلوگيري از همين مسائل هست/ شما اگه با خانواده تشريف ببري ديگه وقت نميكني تو سازمان ملل بچرخي برا خودت!/ و همينجوري يهويي سر راه هم سبز بشين/ . خانواده رو حالا سالي يه بار ميبري نيويورك/ به اسيري كه نبردي/ اينا رو نبايد يه پارك ببري؟ / اينا رو نبايد ببري با اون مجسمه نحس ازادي يه عكس بگيرن محض احتياط؟/ اينا رو نبايد ببري يه 30/40 هزار دلار شاپينگ كنن؟/ حالا خودت هيچي / نبايد يه سوغاتي واسه فك و فاميل بخري؟ / يعني تو اينقدر مرد نيستي؟/

_ما: عذر ميخوام ولي اخه اينا چه ربطي داره به دست دادن ظريف و اوباما داره؟
+دل واپز: اولا من از تكرار خوشم نمياد ولي مجبورم و خدمتت عرض ميكنم كه شما غلط كردي كه عذرميخواي/ دوما اينكه من مسائل رو ريشه اي ميبينم! شما وقتي همينجور بدون زن و بچه / بدون سر و همسر/ نه عروسي/ نه دامادي/ نه رفيقي / پاشدي و رفتي نيويورك/ اولا اينو بهش ميگن تك خوري!/ و من با صداي رسايي!!علام ميكنم كه در اين اصل ما پايداري!!يكنيم و تك خوري نميكنيم!/ و بعد هم اينكه اصلا شما تنها ميري نيويورك؟ / شما خانواده نداري؟ / زن نداري؟ بچه نداري؟عروس و داماد نداري؟/ اينكه نشد وضع!/

_ما: ببخشيد ولي من واقعا ربطشون رو نفهميدم
+دل واپز: اها / اينكه گفتي نفهميدي من خوشم اومد ازت/ كلا من از ادم نفهم خوشم مياد/ / ولي در توضيح سوال شما بايد بگم كه / نيويورك رفتن اداب ميخواد كه يكي همين دسته جمعي رفتنه/ مث شمال خودمونه/ ادم عاقل تنهايي ميره شمال؟/ نميره كه/ واسه همين ميگم كه شما اگه با خانواده بري نيويورك/ ديگه وقت ميكني هر روز هر روز بري سازمان ملل سخنراني گوش كني؟/نهايتا همون روز اول ميري و چهارتا دست برا بعضي ها تكون ميدي و عكس و ميگيري و خلاص/ شما اگه با خانواده بري يكي بايد شما رو از شاپينگ بكشه بيرون!/ شما ديگه وقت نميكني پرسه بزني ميون اون راهروهايي كه من خبر دارم جوري درست كردن كه هيات ها بخورن بهم!/ شما اگه باخانواده بري نيويورك ديگه وقت نميكني با كسي دست بدي بيخودي/ شما اگه با خانواده بري حتي اگه اون طرف هم سر راه شما سبز بشه شما ميتوني راهتو كج كني و به بهانه خانواده سريع از اونجا دور بشي/ و واقعا در جامعه امروز چه چيز مهمتراز خانواده؟ /مگر خانواده هسته ي اصلي مملكت نيست؟/ نه ديگه..شما بگو هست يا نيست؟

_ما: يعني اگه با خانواده بريم حل ميشه؟
+دل واپز: بله كه حل ميشه/ ما خودمون شش هفت بار رفتيم / الحمدالله هيات همراه بسيار فهميده بود و از همون اول چنان براي خانواده ها ي ما برنامه ريزي كردن كه ما حتي همون روز سخنراني هم به زور رفتيم سازمان ملل/ ديگه اون اخراشم همه چي رو سرهم كرديم وفرتي زديم بيرون اونم از درپشتي سازمان ملل/

_ما (با چشماني گشاده): مگه سازمان ملل در پشتي داره؟
+دلواپز(قيافه حق به جانب) : بله كه داره/ اتفاقا در پشتي سازمان ملل خيلي در فهميده اي هست و با سياست هاي ما هم خيلي رفيقه و درك ميكنه و گاهي منافع ملي اقتضا ميكنه كه شما از درپشتي رفت و امد كني/

_ما:’ منظورتون از منافع ملي منافع خودتونه ديگه؟
+دلواپز: ما و ملي نداريم ديگه/ ما باشيم انگار مليه/

_ما: بله / ولي شما نظر دقيقتون در باره دست دادن ظريف با اوباما رو نگفتيد.
+دلواپز: خلاف منافع بود وما ول كن معامله كه نيستيم/اونم اين معامله!/ وعلت اصلي هم نبردن خانواده بود/ولي حالا بايد چيكار ميكرد اين آقا؟/

_ما: بله واقعا بايد چيكار ميكرد؟
+دلواپز: اقا شما خانواده رو نبردي نيويورك به خودت ربط داره/باجناق نبردي/ عروس و نبردي/ داماد ونبردي/ اينا همه به خودت ربط داره ومن اينقدر هم بي تربيت نيستم كه به مسائل خانواده گي ديگران ورود كنم!/ ولي شما نميتونستي خودتو بزني به غش و ضعف؟/ شما نميتونستي 100تومن كف دست يكي بزاري كه در پشتي رو نشون شما بده؟/ شما آدم_ نداري هستي؟/ شما يعني نميتونستي برا منافع ما (كه تاكيد ميكنم همون ملي هست)يه دقيقه مث مجسمه ايستاده گي و پايداري كني كه طرف از كنار شما رد بشه؟/ ..حالا اينا هيچي ولي شما نبايد واسه منافع ما يه حركت سفت و سخت بكني؟/ شما نبايد از تهديد ها فرصت بسازي؟/

_ما: تهديد؟ فرصت؟ كدوم تهديد؟
+دلواپز: خب شما كه نميدوني تهديد چيه و فرصت در بين الملل يعني چي غلط ميكني با ادمي مث من مصاحبه ميكني/.البته من ادم بي تربيتي نيستم ولي يه كم احساساتي هستم كه انشالله قبول باشه/ اون اقا دستشو دراز كرده به سمت شما/ اونم يه دفه/ قبلا اعلام كرده بود؟/ نكرده بود كه/ اين در فرهنگ پلتيك بي الملل يه جور تهديده/ بعدم كجا؟/تو راهرو كه خيلي بايد تنگ بوده باشه!/ ادم باشخصيت ميون راهرو تنگ يه دفه دستشو دراز ميكنه براي يه ادمه ظريف؟!/ …حالا اين اقا/ اين تهديد و كرد/ شما چرا جفت پا نرفتي تو حلقش و اين تهديد و به فرصت بدل نكردي؟/ اون اقا يه دفه دستشو از جيبش در مياره به سمت شما/ شما جاخالي ميدادي و بعد هم مشتو مي ماليدي به دهنش/چه ميدونم سر شاخ ميشدي/ ميزدي زير كتفش و با دستات كمي كار ميكردي/ واقعا اين چيزا گفتن داره؟ / ادم همينجوري ميره سازمان ملل؟/ ميره نيويورك؟ / بي خانواده! بي زن و بچه؟!

_ما: به هر حال من كه چيزي نفهميدم ولي از شما متشكرم براي اين گفتگو
+دلواپز: گفتم كه من اتفاقااز ادم نفهم خيلي هم خوشم مياد و اصلا براي همين با تو حرف زدم/دوما اينكه بازم غلط ميكني كه از من تشكر ميكني!/

 

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

یک نظر برای مطلب “(دست دادن ظريف واوباما و نقش خانواده در سفر به نيويورك!…)”

پاسخ دادن به محسن زین العابدینی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *