خواب زده گي و مهاجرنوازي ژرمان ها و خاورميانه ي در دست احداث!

در يكي دو هفته اي كه چند ميليون مهاجران سوري و عراقي ديده شدند! چون بالاخره بيش از چهار سال است كه اوضاع سوريه و عراق به بركت حضرت اسد و آن مرتيكه عراقي كه اسمش هم يادم نيست قمر در عقرب است و انگار جهان به ويژه اروپايي ها بي خبر بودند از اوضاع! يك دفعه سوري ها وعراقي ها كج ميكنند سمت اروپا .حالا نميخواهم بگويم كه همين ازخواب پريده گي اروپاييان مهربان! و مهمان نواز! به چه ميزان تابع مهندسي افكار عمومي و رسانه هاست! وگرنه شما فكر ميكنيد اين ملت ميهمان نواز مثلا همين ژرمان ها تا حالا تلويزيون نداشتند كه ببينند چه خبر است در سوريه وعراق؟! اينترنت نداشتند كه خبرش را بخوانند؟Hungary-Migrants-3_1_jpegNew Picture New Pictureروزنامه هايشان توقيف بود؟ يا اينكه سواد خواندن نداشتند؟(اينها همه از عوارض مهندسي افكار عمومي است كه اصلا حاليمان نميشود چيست و به ساده گي كاري ميكند كه يك قاره چهار سال دره به دري يك ملت را نبيند!)

هفته اي قبل تر دراوج دربه دري عراقي ها و سوري ها و در اوج از خواب پريده گي اروپايي ها به ويژه ژرمان ها! دو دوست نازنين برايم ايميل زدند و مطرح كردند كه:
الف: کشوری که هفتاد سال پیش دنیا را به آتش کشید، حالا آنقدر مهربان شده که داوطلبانه و با خوشحالی پذیرای هزاران پناهجو از آن سوی دنیاست و مردمش که روزی در خیابانها رژه می رفتند و های هیتلر می گفتند در ایستگاه قطار به استقبال پناهجویان می روند! حتی اگر آنان نماینده کل مردم آلمان نباشند، باز هم این ماجرا شگفت آور است.
ب: برای ملتی که در کمتر از ربع قرن در قدرت علمی و اقتصادی و نیز در غرور ملی به پایه ای رسید که اروپا را مثل آب خوردن قورت داد و با کمترین زحمت وارد آسیا و افریقا شد. حالا همان آدم ها زیر پای یک عده مسلمان فرش قرمز پهن می کنند. سیستم آموزش با اینها چه کرده است؟ دانشگاه های آلمان با این کشور چه کرده اند؟

در همان هفته ي قبل تر اينها را به دوستان نازنينم نامه كردم:

در سيستمي كه تبار از سرمايه داري دارد و بنيه و ريشه در اقتصاد بازار و عرضه و تقاضا داشته و نگاهش منطقا و جوهرا بايد بر سود متمركز باشد بهتر است همواره به دنبال سرنخ هايي باشيم كه ريشه را به ميوه وصل ميكند! راستش براي من خيلي شگفت آور نبوده و نيست و ابدا اين را به فرهيخته گي ژرمان ها مربوط نميدانم.البته شايد اينهم باشد اما همه قصه اين نيست. ظاهرش اينست كه اين ژرمان ها همين 70سال قبل به يك تهديد شبانه اطريش را گرفتند و بعد با يك تلفن لهستان و مجارستان را و خلاصه به درو همسايه رحم نكردند و بعد هم كشتند و سوزاندند و ويران كردن و مثلا پيش رفتند و قطار قطار ادم ميفرستادند اشويتس و اردوگاهاي كار و سيستمي براي قتل عام دسته جمعي درست كرده بودند كه بيا و ببين و حالا با دسته گل ميروند به استقبال كله سياه ها!

البته تغييرنگرش و فرهنگ و اموزش مهم هستند به شرطي كه شما براي اعمال اين جماعت در 70سال قبل نيزعدم وجود عنصر فرهنگي و اموزشي را قوي بداني!!! يعني بگويي كه بله المان ها در 70سال قبل از نظر فرهنگي و اموزش و كاركرد دانشگا ها و اين چيزها خيلي ت…تر( با عرض معذرت از جمع، دوستان صميمي بودند و زبان ما هم همچي رها!) از فرانسه و انگلستان و..بود و مردم كلا كره خر بار مي امدند و لگد پران!!! ولي واقعا اينطور بوده؟…ابدا اينطور نبوده ودانشگاههاي المان اگر بالاتر نبودند پايين تر هم نبودند..نگاه كنيد اينها نام آوران الماني هستند در همان ايام/ هوسرل بنيانگذار پديدار شناسي،ياسپرس اگزيستانسياليست،ارنست بلوخ فيلسوف اميد!، مارتين هايدگر فيلسوف نزديك به هيتلر،والتر بنيامين از مكتب فرانكفورت،هوركهايمر،گادامر،ادورنو، هانا ارنت و…. اينقدر ادم شاخ! و بزرگ بوده به مملكت ژرمان ها در همان ايام كه علاج نمي كند! ولي به طور كلي اين چنين معياري ما را به جايي نميرساند/..حداقل من اينطور فكر ميكنم./.به نظر من اگر به ريشه هاي اقتصادي فاشيسم و بالا امدن هيتلر نگاه كنيم متوجه ميشويم كه هيتلر چطوراز دل بحران اقتصادي بعد از جنگ جهاني اول افكار عمومي المان را با خود همراه كرد و بعد هم ايئولوژي خودش را سوار آن خواسته ها كرد. خواسته هايي كه همانند يك حس جنسي به غليان رسيده ولي هربار موانعي براي رسيدن به ارگاسم! پيدا مي كرد./وضعيت دردناكي است!..نيست؟ و اين وضعيت گاه چنان فرد و جامعه را به تلاش و تقلا وادار ميكند كه قتل و جنايت ابدا ديده نمي شود! و اين براي مردمان ژرمان پيش آمده بود! .واقعيت ايسنت كه حرف هيتلر برامدن دوباره المان بود انهم با تكيه بر اقتصاد! جنگ جهاني دوم و معاهده ورساي نسوان الماني ها را سببا و نسبا يكي كرده بود و چهارميليون بيكار ميان المان پول آبجو خوردن هم نداشتند!مستعمرات آلماني ها ستانده و بازاري براي كالاهاي آلماني وجود نداشت! المان ها عمق نفوذ خود را دست داده بودند/ در همين گيرو دار مجنوني آرمانگرا! و معتقد به دروغي معظم چون نژاد برتر! به قول كيهاني ها موسوم به آدلف هيتلر! نشست و فكر كرد كه چطور بايد خلاص شد از اين افتضاح! و به اين نتيجه رسيد كه براي حفظ موجوديت نژاد برتر يعني ژرمان هاي معظم بايد به فتح سرزمين ها آنهم به سوي شرق مشغول شد و راه شكوفايي اقتصاد آلمان را هم در برطرف كردن دو گروه مي ديد / يهودي ها و بلشويك ها/ يعني دليل آن ارگاسم سقط شده در وجدان جمعي ژرمان ها را به حضور يهودي ها و بلشويك ها گره زد و روشن است كه جامعه مدام نميتواند حس به غليان رسيده را سركوب كند و خلاصه براي رسيدن به لذت ارگاسم مانند هر موجود زنده ي ديگري، دست به رفع موانع زد! و كرد آنچه مي دانيم وميدانند! به طور كلي حرف هيتلر در ابتدا بازگشت به قدرت اقتصادي بود/ و مردم براي همين افتادند دنبالش/ سيستم سود و سرمايه به لكنت افتاده بود و اصلا براي همين سود و منفعت بود كه روساي كارخانجات بزرگ مانند زیمنس، بایر، کروپ یا بُش دست به يكي كردند با هيتلر.

آنها سودميخواستند و هيتلر هم رگ خواب مردم آمده بود دستش و همين كارخانه ها بودند كه پول تو جيبي هيتلر و رفقايش را مي دادند و ريخت پاش هاي حزبي آنها را جمع مي كردند. فولاد سازي تيسن طلايي به مبلغ 100هزار مارك ان زمانه را هديه كرد به هيتلر!..چرا؟ براي حفظ نژاد برتر؟ خنده دار است ولي اين رمز فريب مردم آلمان بود انهم براي همخوابگي سياست و ثروت كه منجر به قدرت! ميشد. مردم آلمان كه به ارگاسم رسيدند هر بار لذت بيشتر طلب مي كردند و اين يعني هيتلر راحت تر دروغ خودش را باد ميكرد ! ومگر نكرد؟
خلاصه اينكه اگر خوب نگاه كنيم و از خبرهاي مسخره رسانه اي (به ويژه داخلي)كه ارزش بند تنبان را هم نداردعبور كنيم و با تاريخ مواجه مستقيم داشته باشيم روشن ميشود كه فاكتور اصلي ميهمان نوازي ژرمان ها در اين زمان فرهيخته گي نيست همانطور كه در 70 سال قبل بي فرهنگي نبوده است! حواسمان باشد بازار براي سرمايه حكم رگ و پي را دارد! هزار رقم سرمايه باشد باز هم محتاج بازاريم براي جاري شدن و به سود رسيدن. 70 سال قبل تر بازار نداشتند ژرمان ها و حالا سرمايه داران براي توليد ارزش افزوده كارگر ارزان ندارند. 70سال قبل تر بايد سرزمين فتح مي كردند براي رسيدن به بازارهاي جديد و حالا بازار دارند و بايد قيمت تمام شده را پايين نگاه دارند. 70سال قبل مردم را رم دادند براي سود خودشان و حالا مردم را بغل ميكنند! ساده نباشيم/.المان ها براي يك كارگر ساده ي الماني در يك كارخانه شايد نزديك به 2000 تا 2500 يورودر ماه بپردازند شايدم بيشتر/ طرف چهار تا كارگر ميگيرد ميكند 10000يورو ولي حالا با همين پول 10تا كارگر ميگيرد انهم با مقاومت كمتر و منت بيشتر ( از تبليغات انسان دوستانه هم نگذريم! تغيير نگاه جهان به ژرمان ها)
دوستان نازنين
بايد فكر كرد كه چه اتفاقي در ذهن خانم مركل افتاده كه ميخواهد همينجور كله سياه جلب و جذب كند.يعني خدا زده پس سرش؟ من منكر ارزش هاي انساني ابدا نيستم ولي ميگويم نبايد ساده بود! همخوابگي سياست و ثروت قصه كهنه ايست! اينها هم خيلي حساب و كتاب دارند. يعني بلدند كارشان را..حالا وقتش است…هم ظاهر را درست ميكنند هم باطن../.الان ميشوند سوپرمن.و حاتم طائي /.مردم هم موثرند البته ولي از انجا كه افكار عمومي به طور شديدا نامحسوسي مهندسي ميشوند سيستم كاري ميكند كه مردم فكر كنند به به كار خودشان است و با اتول شخصي بروند خانواده ي در به در يك لا قباي از آب گذشته را عروس كشان كنند!!!! براي چه؟ براي رضاي خدا!
فراموش نكنيد كه معمولا مهاجران اين ويژگي ها را دارند/1_اكثرشان تحصيلكرده هستند…2_جوان هستند3 و انرژي دارند4_انطباق پذير هستند 5_رفرميست هستند و اگر محافظه كار بودند تن به خطر و سفر نميدادند . خلاصه چون ساختار كشور مبدا را مناسب نميدانند ناگزير هركوفتي از كشور مقصد برسد برچشمشان ميگذارند و به چيزي “نه” نمي گويند! خب اين اين جوانان تحصيلكرده ي انطباق پذير را بعد از چند ماه باز هم حلوا حلوا مي كنند؟ يعني همين حالا زيمنس و بوش و دايملر وتيسن كروپ و….خرج گشاده دستي ژرمان ها را نمي دهند؟!!!!
و نكته آخر كه به نظر من از همه مهم تر است و ابدا به آن نگاه نشده ، اينست كه ژرمان ها نيز در چارت بين المللي وظايفي دارند.!!!.اگر در خاورميانه ي در دست احداث! قرار به تشكيل كشور جديد(فرضيه اي كه شايد درست از اب در بيايد) در كنار سوريه و عراق باشد حالا يا توسط داعش يا هر خر ديگري/ .آبا بهتر نيست بزهاي گر از گله جدا باشند؟!!..آيا حكومت بر يك مشت مردم محافظه كار و تقديرگرا كار ساده تري نيست؟! تحليل اين قصه هنوز مي تواند ادامه داشته باشد!و خواب زده گي ژرمان ها كماكان قابل تحليل است البته اگر حوصله ي خزعبلي به نام سياست باشد!

***************

پي نوشت: اين نامه را براي دوستانم هفته قبل نوشتم و همين سه روز پيش شاهدي از غيب رسيد و آنهم نخست وزير سوريه وائل حلقي بود كه گفت: ” پرونده مهاجرت سوری‌ها یک طرح سیاسی سازمان یافته با ابعاد استراتژیکی عمیق است ”
البته گور پدر اين وائل حلقي هم كرده اند كه اگر به خاطر اينها نبود اينهمه مردم مفلوك بي سرو سامان نمي شدند اما خداوكيلي اين حرفش، حرف مفت نيست!

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *