España 35anos después de dictador Franco y ahora campeon del mundo

ویکی پدیا : ” رژیم فرانکو یک دیکتاتوری انعطافپذیر سوسیالیستی مصلحتگرا، فرصت طلب و طرفدار اصالت سود بود، هر چند در دهه شصت فشار بر مردم کمتر شد اما در طول سالهای سیاه سلطه فرانکو همیشه فضای اختناق و عوام فریبی وجود داشته‌است. مخالفان یا اعدام می‌شدند و یا تبعید، به گواهی محققان در سالهای ۱۹۴۴-۱۹۳۹ تعداد اعدامهای سیاسی به رقم ۱۹۲۶۴۸ نفر رسید. در این سالها حزب‌ها به نهادهای دولتی و فرمایشی تبدیل شدند که در جهت تبلیغات رژیم پیش می‌رفتند، روزنامه‌ها زیر تیغ سانسور در قالب کاتولیسم محافظه کارانه، یکی یکی بسته شدند، تا سال ۱۹۵۰ فقر و گرسنگی در اسپانیا بیداد می‌کرد و بی سوادی در حال گسترش بود، فضای فرهنگی اسپانیا هدفدار شد صحنه‌های تاتر با کمدی‌های سرگرم کننده(بی خطر) پر می‌شد، ادبیات عامیانه شامل داستانسرایی کنترل شده از طبقه متوسط بود و سینما به تولید انبوه ملودرامها می‌پرداخت (در ۱۹۶۵ برای هر ۵۱۰۰ نفر یک فیلم ساخته شد) و این امور در حالی بود که هنرمندان ، دانشمندان و نخبگان اسپانیا جلای وطن می‌کردند.”

فرانکو دیکتاتور وسرکرده ی فاشیست های اسپانیا در سال 1975 یعنی چند سال پیش از انقلاب 1357 مرد و مردم اسپانیا هر روز بیشتر ازادی را لمس کردند. سطح زندگیشان بالاتر  رفت. حقوق مدنی اشان به رسمیت شناخته شد. هنرشان ازاد ، سیاستشان اخلاقی تر، اقتصادشان عقلانی تر، و مردمشان در نزد مردمان جهان معتبر تر شدند. و حالا بعد از 35 سال تیم فوتبالش نیز بر بام جهان می ایستد!  انقلاب 1357 ایران درست 4سال بعد از مرگ فرانکو در اسپانیا انجام شد.

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

یک نظر برای مطلب “España 35anos después de dictador Franco y ahora campeon del mundo”

  1. براي يك شيفته ي هنر، تلخ ترين فصل جنگ هاي داخلي اسپانيا، با مرگ رفيق لوركا رقم مي خورد. مرگش به سان ” عروسي خون ” بود. فوران بي امان شاعره گي، در مرغزارهاي كينه توز گرانادا.
    ما ملت بد فهمي هستيم. اتفاقات تاريخي حوالي مان را نگاه مي كنيم سير، اما عبرت چپه اي مي گيريم. ما كه داستان ديكتاتوري دهشتناك فرانكو را شنيده بوديم، نشنيده بوديم؟ گرچه اين فيلم بونوئل معظم، خلاف تعبيري ست كه اينك از آن مي كنم، اما وام مي گيرم از اسم باشكوه اش – ما ملتي هستيم كه از آزادي، به شبحي ش دلخوشيم.
    در ساعت پنج عصر.
    آی، چه موحش پنج عصری بود!
    ساعت پنج بود بر تمامی ساعت‌ها!
    ساعت پنج بود در تاریکی شامگاه!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *