خواننده زیرزمینی ،روی زمین دستگیر شد!

اگر حوصله باشد،وقت باشد، گرفتاری نباشد، کمی ارامش باشد، انفراد های گاه و بیگاه نباشد، میان ذهنم سکوت باشد،میان دلم غوغا نباشد و… قصد کرده ام که گه گاه در پایان  هر هفته شاید هم دو هفته ، سرخط های مهم اخباری را که میخوانم اینجا بیاورم اول هم برای خودم، برای اینکه پس از چندی بدانم تمرکز و نگاهم به کدام سو بوده است، سرخط ها را شاید با یکی دو جمله استقبال یا بدرقه کنم  و یکی را هم میگذارم بالا به عنوان سرخط مطلب..شما دوستان  هم اگر دل داشتید و حوصله بود سرخطی را که برایتان خواندنی تر امده بود نشان کنید و در بخش نظرات بنویسید. اینطور بهتر میفهمم که دوستانم سمت و سوی ذهنشان کجاست و در این گفت و گو، هم من یاد میگیرم و هم شما ذ کات دانسته هایتان را میدهید . این ستون و این راستا هنوز اسمی  ندارد. اسمی همه به دلتان افتاد دریغ نکنید. فقط همین.

فروردین هشتادونه، دو هفته اول !

سرخط: ایاد علاوی رهبر ائتلاف العراقیه در انتخابات عراق پیروز شد.

روزگار: همان که نوشتم، حالا عراق در دست شیعیان سکولار است و بعید میدانم سیاست ورزان ایرانی از این بابت خوشحال باشند.

سرخط: احتمال یک اتفاق بی سابقه در تاریخ پس از انقلاب: ارائه متمم بودجه در اولین روزهای سال!

روزگار: اشکالی ندارد، این هم ” سابقه دار” میشود.

سرخط: فیفا با حضور تیم ملی فوتبال دختران نوجوان ایران با حجاب در بازی های المپیک سنگاپور مخالفت کرد.

روزگار: این فیفا عجیب با ذهن بعضی از آقایان هماهنگی دارد! ما از طرف همان بعضی از آقایان ،به طور شدید الحنی از مسولان فیفا تشکر کرده و ضمن ارسال فرش و باقلوا و ایضا پشمک!(برای عیدی نه برای چیز دیگر!)  دست برادران را فشرده و از اینکه موجب میشوند دختران ما به مطبخ  بازگشته و د رانتظار اولاد ذکوووووور ما بنشینند کمال تشکر و قدردانی را داریم!

سرخط: اتحادیه اروپا:  هواپیمایی ایران ایر “ایمن ” نیست ،حق پرواز در اسمان اروپا را ندارد!

روزگار: حق سقوط که دارد؟

سرخط: حکیم ،مالکی را تنها گذاشت،علاوی و شیعیان سکولار عراق قویتر میشوند !

روزگار: انتخابات عراق گرچه مساله داخلی ان کشور است، اما پیروزی ایاد علاوی و نزدیکی او به غرب،چالش های بسیاری را در روابط اینده ایران و عراق رقم خواهد زد.نشانه ی ان چالش ها از همین ابتدا مشخص شده است، صحبت های ایاد علاوی با بی بی سی فارسی و اعتراض به تهران !

سرخط: انفجار بمب درساعت 8صبح در مترو  مسکو: اقای پوتین  صبح بخیر!

روزگار: دیوار امینیتی روس ها هنوز با حفره های عجیب و غریب مواجه است و روز روشن میان مترو مسکو دو بمب منفجر و نزدیک به چهل نفر کشته میشوند .این اقای مدودف و رییسشان ! اقای پوتین خیلی زور داشته باشند فقط میتوانند چند کار کنند: یکی اینکه با کمی رفتار ظاهرا دموکراتیک هم برای دنیا پز بدهند و هم مردم روسیه را بترسانند که اگر ما نباشیم روح استالین همینجاها پرسه میزند و دوم اینکه  به هر طریق از غرب باج بگیرند، وگرنه، شما باور نکنید فضای ازاد را در روسیه،دموکراسی را در سرزمین تولستوی و تورگینف، شما هیچ چیز را باور نکنید در کشوری که  هنوز مافیا جولان میدهد، و اقتصادش در دست باندهای مخوف است و اگر اینطور نبود به اقای پوتین و مدودف  اینطور صبح بخیر نمیگفتند!

سرخط: ساسی مانکن! خواننده ی زیرزمینی، روی زمین بازداشت شد!

روزگار:  بازداشت خواننده ی زیرزمینی ؟! “زیرزمین” هیچ وقت بازداشت نمیشود! برای اینکه همیشه زیر زمین است. حالا من کاری ندارم که این فرد و این خبر چه وزن رسانه ای دارند،  ولی یعنی چه؟ حالا یعنی همه چیز درست میشود؟حالا یعنی دیگر خواننده زیر زمینی به وجود نمی اید؟ یعنی حالا فرهنگ و هنر مملکت پاک میشود؟ رو به راه میشود؟ واقعا ما به کجا میرویم؟ “زیرزمینی ها” پایان ندارند،مگر انکه روی زمین برایشان  امن باشد!

سرخط: فیزیکدانان پرده از راز جهان بر میدارند ! خواب ماکس پلانگ شاید که تعبیر شود.

روزگار : ساعت 15:56 روز سه‌شنبه 10 فروردین / 11:06 سی‌ام مارس به وقت جهانی،  این لحظه را به خاطر داشته باشید ،برخورد نخستین  ذرات با انرژی 7 ترا الکترون ‌ولت در شتاب‌دهنده ال.اچ.سی! چیزی نمیدانیم  هنوز، اما خبر همین است، دنیای فردا  در حال ساخته شدن است،غربی ها توقف نمیکنند،ما به دیروز فکر میکنیم. علم خط شکن شده است، ما همدیگر را میشکنیم ، سقوط تمدن غرب؟….بخندید…  یا نه..بر این لطیفه  بگریید ، هر روز دستمان دراز تر میشود پیش غربی ها ، هر روز محتاج تر،این را برای کسانی مینویسم که 500 سال دیگر به دنیا می ایند و اگر وضعمان همان بود که اکنون است  و سوال داشتند که چرا… بدانند که مدیران و تصمیم گیرانشان  در هنگامی که غربی ها “فردا” را همین” امروز” طراحی میکردند ، آنها  هم ساسی مانکن را دستگیر میکردند!

سرخط: عرب ها برای حفظ برادری  با ایران، فقط سه جزیره  میخواهند  نه چیز دیگر!

روزگار :   در بند پنجم بیانیه پایانی نشست عادی بیست و دوم سران کشورهای عربی در لیبی آمده است: “برای حفظ روابط برادرانه عربی ایرانی، دوباره از دولت ایران می خواهیم که از سه جزیره اماراتی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی عقب نشینی کند و این سه جزیره را به حاکمیت امارات بازگرداند…و این تکرار  های برادرانه! نشان از چند مساله داردٍ  یکی  اینکه چگونه است که دستگاه دیپلماسی مملکت نتوانسته این مسا له را  برای  برادران!!  حل کند و اینکه آنها به چه مقدار خود را در این مسا له صاحب  حق میدانند…البته من به یک مساله دیگر  هم  فکر میکنم و اینکه واقعا” برادری در  جهان اسلام ” شدت و حدت گرفته ! آنوقت میگویند چرا جهان اسلام  وضعش اینگونه است!  غربی ها خوب میدانند این “جهان اسلام” که گه گاه حاکمان کشورهای اسلامی شعارش را میدهند چقدر  وزن دارد! بگذریم. دنیا کور نیست، میبیند اوضاع  داخلی مسلمانان را.

درباره جلال حیدری نژاد

دانش آموخته جامعه شناسی از دانشگاه تهران، دلبسته ی فرهنگ ،اجتماع و آدمیزاد. مینویسم تا " نادانی" خودم را روایت کنم، نه بیشتر!

مشاهده همه مطالب جلال حیدری نژاد →

2 نظر برای مطلب “خواننده زیرزمینی ،روی زمین دستگیر شد!”

  1. سلام. برگزیدن عناوین و تحلیل های خبری در این سایت کار بسیار جالب و مفیدی می باشد.

    به نظرمن برای کل صفحه بهتر است که یک عنوان برای آن انتخاب شود و تمام عناوین خبری در زیر آن بیاید .
    پیشنهاد من برای عنوان این صفحه : (( راستی این خبرو شنیدی؟! ))

    باید بگم که اینجاکامنت گذاشتن هم همچینام آسون نیستا!! ا آخه با روزنومه چی چی می تونی بگی؟!
    حالا دل و قلوه داراش معلوم می شن ( یکیش خودم .هورا….).

    پ.ن : سوال :آیا می توان کامنت را در ذیل خبر مربوطه بگذاریم ؟

    خسته نباشید

  2. سرخط آخر برام جالب بود.ماشالله، بزنيم به تخته برادران عربمان چه خوش اشتها بودند و ما خبر نداشتيم! اوضاع خيلي شور شده!

    اين جمله ها رو تو كتاب “ماسه و كف” از ” جبران خليل جبران” خوندم برام جالب بود:

    1.”دوستي يك مسئوليت لذت بخش و ابدي ست
    دوستي فرصتي براي سود آوري نيست
    اگر نتوانيد دوست خود را در همه ي اوقات درك كنيد
    هرگز او را درك نخواهيد كرد!”

    2.حقيقتي كه در شما است ظاهر نمي شود
    جز با اندوه بزرگ و شادي بزرگتر
    پس اگر بخواهيد حقيقت خود را نشان دهيد،
    بر شماست كه
    يا زير آفتاب برهنه باشيد و برقصيد
    يا صليب خود را بر دوش كشيد.
    اگر طبيعت پندهاي ما را درباره قناعت گوش مي داد،
    هيچ رودي به دريا نمي ريخت
    و هيچ زمستاني بهار نمي شد
    و اگر به تمام پندهاي ما درباره صرفه جويي گوش فرا مي داد،
    ديگر چه كسي مي توانست نفس بكشد؟

    3.آيا عجيب نيست كه دوست دارم مردم مرا فريب دهند تا به آنان كه مي پندارند از فريبشان غافلم، بخندم؟

    4.ديوانه و نابغه،
    تنها كساني هستند كه قانون بشر را مي شكنند.
    آن دو نزديك ترين مردم به دل خدا هستند.
    هرگاه به جستجو آنان مي پردازم،
    به پاهايم شتاب مي بخشند.

    5.بارها انسان براي دفاع از خود، خود را مي كشد.
    در زماني بسيار دور، مردي مي زيست كه مردم او را مصلوب كرده بودند.
    زيرا او آنان را بسيار دوست ميداشت و مردم نيز وي را بسيار دوست مي داشتند.
    شايد تعجب كنيد اگر به شما بگويم كه من چند روز پيش او را سه بار ديدم!
    بار اول از زندان بردن زن زناكاري ممانعت كرد
    و در بار دوم با شراب خوران مي نوشيد
    و در بار سوم با مردي درگير شد زيرا مي خواست كليسا را مكاني براي تبليغ قرار دهد.
    اگر آنچه درباره خير و شر مي گويند راست باشد، پس سراسر زندگي من در گناه سپري شده است.
    بخشش چيزي جز نيمي از عدالت نيست.
    كسي به من ستم نكرد، مگر آن كه به برادرش ستم كرده باشم.

    6.”مرا ديوانه مي پندارند
    زيرا روزهايم را با اسكناس هايشان نفروخته ام.
    و من آنان را ديوانه مي پندارم
    زيرا مي پندارند مي توانند روزهايم را با اسكناس هايشان بخرند.
    سرمايه شان را به ما نشان دادند
    در حالي كه ما دل ها و ارواح را در برابرشان نهاديم.
    و مي پندارند كه خود ميهمان نوازند
    و ما ميهمانان!”

    7.روزي گرگي به بره اي ناتوان گفت:
    آيا به خانه ام شرف ياب مي شويد؟
    بره پاسخ داد و گفت
    دعوت تو را مي پذيرفتم و بدان افتخار مي كردم اگرخانه ات در معده ي تو نبود!
    ميهمانم را در كنار در خانه ام نگه داشتم و به او گفتم:
    به پروردگارت سوگندت مي دهم!
    كفش هايت را در هنگام وارد شدن تميز مكن
    بلكه آن را در هنگام بيرون آمدن پاك كن!

    8.بزرگترين خواننده كسي است كه سروده هاي سكوتمان را مي خواند.
    پس چگونه مي توانيد بخوانيد در حالي كه دهانتان پر از غذا ست؟
    و چگونه دست هايتان را براي بخشش بلند مي كنيد در حالي كه مملو از طلا است؟

    9.شايد صداي قورباغه بلندتر از صداي گاو باشد اما قورباغه هرگز نمي تواند شخم بزند يا سنگ آسياب بگرداند.
    شما نيز نمي توانيد از پوست قورباغه كفش بسازيد.
    هيچ كس بر فرياد كسي حسد نمي برد مگر آنكه لال باشد.

    10.حقيقت نيازمند دو مرد است
    يكي درباره آن سخن مي گويد
    و ديگري آن را درك مي كند.
    امواج سخن هميشه ما را در خود مي بلعد
    پس ژرفايمان تا ابد خاموش است
    بسياري از مذاهب همچون شيشه ي پنجره هايند
    حقيقت را از پشت شيشه ها مي بينيم
    اما ما را با حقيقت جدا مي سازند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *