روزهایی که یک تشتک فاصله بود تا یک رویا !
همیشه می نشستم روی تنها پلکان رو به خیابان خانه ی اجاره ای و دوچرخه سواری پسر حاج اکبر را نگاه میکردم.خانه ای چند اتاقه که تنها یک اتاقش سهم …
Read Moreدست نوشته های بی سرانجام در باب آنچه دل یک آدم را چنگ میزند
همیشه می نشستم روی تنها پلکان رو به خیابان خانه ی اجاره ای و دوچرخه سواری پسر حاج اکبر را نگاه میکردم.خانه ای چند اتاقه که تنها یک اتاقش سهم …
Read Moreآدمیزاد موجود غریبی است، جهانی که ما در آن نفس میکشیم غریب تر، کیمیاگران در طول تاریخ و در عرض جفرافیا مدام خودشان را حبس کردند میان جایی که از …
Read More