زير اسمان قرمز؟…..باور نميکنم!
يكشنبه، 7 دى، هشتاد و دو سری به خانه دیجیتالی يک غريبه زده بودم….اخرين حرفش اين بود:زير اسمان قرمز و ديگر هيچ!برايش دو خطی نوشتم و حالا همان دو خط …
Read Moreدست نوشته های بی سرانجام در باب آنچه دل یک آدم را چنگ میزند
يكشنبه، 7 دى، هشتاد و دو سری به خانه دیجیتالی يک غريبه زده بودم….اخرين حرفش اين بود:زير اسمان قرمز و ديگر هيچ!برايش دو خطی نوشتم و حالا همان دو خط …
Read Moreشنبه، 6 دى، 1382 هشتاد دو/ تازه از سفر امده بودم که خبر زلزله بم را شنیدم و تا صبح …این نوشته برای همان شب است ۱.هنوز نرسيده ام….هنوز گرد …
Read Moreدوستی ایمیل داده بود و گله کرده بود که چرا خبری از من نیست و این حرفها و من هم که نمیدانم چه مرضی گرفته بودم سر ان بنده خدا …
Read Moreسال 80/ برای یک دوست نوشته شد تابستان بود…عصر بود و لحظات نارنجی رنگ غروب…از پنجره حياط را نگاه می کنم و درخت انار را….پيچکی خيال انگيز ،جان سرد نرده …
Read Moreدوشنبه، 24 آذر، 1382آمریکایی ها عراق را گرفتند/صدام فراری شد و داستان راهمه میدانید. به گمانم همان شب این را نوشتم و فردا یا چند روز بعد جلال رفیع هم …
Read Moreجمعه، 21 آذر، 1382گاز در پایتخت مملکت قطع شده بود…برف می بارید …گاز زیر پایمان بود و ما می لرزیدیم 1.جمعه ۲۱ اذر ماه هشتاد و دو است…چند روزی است که …
Read Moreجمعه، 21 آذر، 1382 سلام امروز شايد پس از دو سال…..درست يادم نيست… نمی دانم ولی دوباره امدم و اتاقت را دیدیم و نوشته هایت را خواندم… را..هنوز مثل گذشته هم …
Read Moreپدرم ديگر خسته شده است..البته اصلا به روی خودش نمی اورد ولی ۳۵ سال است که صبح ساعت ۵ ميرود سر کار و شب ساعت ۱۰ بر می گردد…پيرمرد گاهی …
Read Moreروياي من سلام!!! اگر بگويم دلم برايت قد يك ارزن شده حتما بازميگويي كه دارم شعر مي گويم يا اينكه خودم را لوس كرده ام…ولي باور كن كه واقعييت دارد …
Read Moreمن نمي دانم چه هيزم تري به شما فروخته ام كه دست از سرم بر نمي داريد.شايد هم مي خواهيد اينقدر به اين كارهاي دور از ادب و اخلاق ادامه …
Read More