آخرین مطالب
شعر و ترانه
...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
برای مرتبه دوم “ارزش میراث صوفیه” نوشته ی استاد عبدالحسین زرین کوب را میخوانم/از جوانی این عادت در من بود که هروقت گرفتار و مانده در موقیعتی ...
ادامه مطلب
شعر و ترانه
...
ادامه مطلب
شعر و ترانه
...
ادامه مطلب
شعر و ترانه
...
ادامه مطلب
شعر و ترانه
...
ادامه مطلب
شعر و ترانه
در خنکای طناز پاییز ...
ادامه مطلب
شعر و ترانه
...
ادامه مطلب
شعر و ترانه
سیبی که بوی تو را بدهد از کدام قصه باید چید سیبی که بوی تو را و عطر سرشار یک گناه ...
ادامه مطلب
هذیان احساس
و یک هیچی میان ما شیهه می کشد و یک پوچی رم می کند! ...
ادامه مطلب
بیرونی
در یکی دو هفته ای که چند میلیون مهاجران سوری و عراقی دیده شدند! چون بالاخره بیش از چهار سال است که اوضاع سوریه و عراق به برکت ...
ادامه مطلب
شعر و ترانه
مرگ می آید/ می خواند به هنگا مه ای که لکنت مطلع تمام ترانهها می شود و کسی د یگر شعر نمیگوید و کلمات را نمی رقصاند و ...
ادامه مطلب
شعر و ترانه
میآیی ؟/ نمیآیی؟ /میآیی از کدام سو؟ کدام سوی سبزهزار، جرعهنوش عطر حضورت میشود؟ بر بال سپید کدام خیال تکیه دادهای؟ و از دهلیز کدام رؤیا سر ...
ادامه مطلب
شعر و ترانه
ما میوه دردهای جاری در رگ قرن ها و ازدحام اندوه آدمیم فرزند حس غریب سهراب به زیر دشنهء پدر و حاصل تدبیر بیحاصل رستمیم، بر جنازهء ...
ادامه مطلب
نامه های بی نشانی
سلام . چند وقتی ساکت بودم./یک جور خفقان خودخواسته/وگرنه میدانم تو جفنگیات من را وحی منزل فرض میکنی و این عذابم میدهد./خیلی دوست دارم که از من رها ...
ادامه مطلب
نامه های بی نشانی
سلام . این روزها دل و دماغی ندارم..البته مثل همیشه. چیزی من را سر ذوق نمی آورد. چرا دروغ حتی گرفتار _ذوق مرگی_ هم شده ام. حالا هم ...
ادامه مطلب
نامه های بی نشانی
۱٫ سلام.لابد سرکارید حالا.روزهای تابستان گاهی عجیب کش دار میشوند، اما نمیشود خجسته گی این تابستان را با این هوای باد و بارانی که دارد ندیده گرفت، بلاتشبیه ...
ادامه مطلب
روزانهها
حواسم پیش توست،گرچه میدانی که حوصله ندارم اما حواسم ششدانگ پیش توست. نه اینکه برایت بمیرم.نه!خودت میدانی که من اهل این کثافت کاریها نیستم.نه برای کسی میمیرم و ...
ادامه مطلب
جامعه،فرهنگ و هنر
واژه گان گاه عجیب راهزنی میکنند و گاه عجیب تر ما را بازی میدهند و من همیشه به این میاندیشم که مبادا کلماتی که باید امربر من باشند ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
۱٫٫من واقعا دیگر متعجب نیستم! از مردمی که هزار دردو بلا و مصیبت و بدبختی و فقر و حقارت دارند و یک کلمه در باره آنها نه ...
ادامه مطلب
از ادمهای بزرگ
و کسی نبود از اهالی پایتخت یا آنکه به دیدار قوم و خویش آمده بود یا به هر نیت دیگری ، که بعد از صلاه ظهر روز هفدهم ...
ادامه مطلب
از ادمهای بزرگ
درباره چه کسی حرف میزنیم؟ کثیری از ایران زمینیان(همانند نگارنده) که مفتخر و مدعی! فرهنگ و دانش و هنر هستند همانند بیشتر چیزهایی که نمیدانند و به روی ...
ادامه مطلب
از ادمهای بزرگ
هضت پیشرو، یگانه و بی همانندی نظیر ساختن مدارس متعدد نظامیه در سراسر ایران زمین، توسط خواجه نظام االملک وزیر خردمند وپایان بین ایرانی در حکومت سلجوقی، آدمیانی شگفت ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
۱٫مرتضی پاشایی را نمیشناختم.مگر همین چند روز اخیر که خبر بیماری اش را شنیدم و دنبال کردم. خواننده ی نسل من نبود.هیچ وقت نشنیدمش.پس تعلق عاطفی و ذهنی ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
بین نوشتن و ننوشتن دست و پا میزنم.یک چیزی رفته زیر پوستم که خودم هم نمیدانم چه کوفتی است اما مطمئنم ارتباط شدید با همین امروز دارد. یعنی ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
یکهو امدی زیر پلک های من، ناغافل ،بی دلیل، ناخواسته، یک خاطره مبهم از دو دهه پیش من را رساند به تو و بعد من دوباره به اصل ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
هیچگاه ندیدمت،..به خواب شاید، به رویا یحتمل، اما ندیدمت، نه به آغوش کشیدمت، نه زل زدم به چشمانت،نه دستی به گیسوانت،…هیچ و هیچ و هیچ، ..دور بودیم…کور هم! یکدفعه ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
آدم گاهی چشم در چشم مرگ میشود،مرگی که همیشه در همسایه گی آدم است و آدم بیهوده تلاش میکند تا از کنارش حتی عبور نکند، که مبادا سلام ...
ادامه مطلب
قصهها و نامهها
” واقعیت اینست که تو خیلی دم از حق و حقوق آدم ها میزدی.البته دیر بود اما باز هم امیدوار کننده بود. تو که رفتی من اول دبیرستان ...
ادامه مطلب
قصه های ناتمام
” تو هم مثل حاج احمد. پدرت. همه اتان زن را برای تخت و مطبخ میخواهید. عوض بشو نیستید. صد سال هم که میان ینگه ی دنیا زندگی ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
مصاحبهکنندگان: محمد زرهساز، رضا رجبعلی بگلو * این گفتگو در نشریه شناسه منتشر شده است. پس از برقراری چند تماس تلفنی سرانجام به این نتیجه رسیدیم که در ...
ادامه مطلب
تفلسف های نیم بند
و این قصه را بارها روایت کرده اند،و شنیده ایم و میدانیم ، اولین “آدم” که خلق شد و اولین خاک و گلی که به صورت انسان درامد ...
ادامه مطلب
شعر و ترانه
شبی در میانه ی کویر میرفتم که اسمان کم ستاره نداشت ،سر گذاشته بودم بر شانه های سرد و بخار زده ی شیشه ی اتوبوسی که مسافرانش یا ...
ادامه مطلب
قصهها و نامهها
اواخر مرداد است.دیشب همه همسایه ها خانه ی شهلا خانم جمع بودیم.کسی از خیر تماشای دایی جان ناپلئون نمیگذرد .حتی باقر ،شوهر بتول که مدام غرغر میکند و ...
ادامه مطلب
قصه های ناتمام
تند پیچید،خیلی تند، پیچها را می پیچاند، میچلاند، من می پیچیدم میان خودم،پیچ می خوردم، ولی ساکت بودم،پرحرف ولی ساکت،پیچ پشت پیچ بود و قرار بر فرار / ...
ادامه مطلب
قصهها و نامهها
“چشم زخم بوده لابد! ای بی پدرهای بی وجدان..ای بی ناموس ها .ای تف به گور پدر قرمساقتون…زن قحبه ها اینهمه مال و ملک و امکانات دارن باز ...
ادامه مطلب
قصه های ناتمام
حرامزاده ها .فکر میکنند تشک کشتی تختخوابی ست که لنگ ناموسشان میرود بالا” …برای همین تحلیل هیچ خبری را نمیتوانم قلمی کنم..از حرص..از بدبختی ….همه اشان تف سربالا ...
ادامه مطلب
جامعه،فرهنگ و هنر
“بیست” تنها متعلق به یازده مردی نیست که روشن بود از خودشان گذشته بودندامروز …یازده مردی که نخواستند نوار شادی های اندک مردم گسسته شود! یازده مردی که ...
ادامه مطلب
جامعه،فرهنگ و هنر
…..راستش کمی زود است حالا…باور کنید هیچ آدمی به “خوشی” پشت نمیکند، کسی که “بخت خوش” را لگد بزند کم است، اما خدا سر شاهد است “مبارک باد” ...
ادامه مطلب
خاطرات
حسن گه زده بود به زندگی خودش و سودابه به خاطرات من! ولی چه اهمیت دارد ؟ هیچ! به اسفل السافلین! ….از پشت پنجره به خیابان نگاه میکنم ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
آدمی از نسل خاک صحنه خورده ها! نه اینها که فقط پزش را میدهند…آدمی از نسل دربه درشده ها، نه آنها که تحمل “بالای چشمتان ابروست” را هم ...
ادامه مطلب
مثلا طنز!
آقا ابوالقاسم قربانت گردم…کاغذعزیزت رسید! امر کرده بودید که برای آرامش خاطر ابوی و عزیز جان، کاغذی داده و این شب عیدی اوضاع منزل را شرح داده تا ...
ادامه مطلب
قصه های ناتمام
سلام کردن به آدمی مثل تو حقیقتا کفران نعمت است انهم در کلمه ای که سرشار از آرزوهای خوش است.حالا هم بهتر است ادا و اصول از خودت ...
ادامه مطلب
هجوم هیچ در پوچ
صبح امروز هم آمد. نمیدانم چرا همه زندگی گاهی میشود سوتفاهم،بد فهمی،دستت را باز میکنی از دو طرف بعد هرچه “کج نشین” است میان دنیا فکر میکنند همین ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
دخترم سلام..عزیزکم دوستت دارم…اما تو باور نکن! امروز مثل همیشه نیستم.یعنی حتی توان نوشتن ندارم و اگر برای تو نبود ابدا کلمات را ردیف نمیکردم.ولی چه کنم که ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
من تو را میفهمم…تجربه ی چهار دهه زنده مانی …قصد نشستن بر منبر پند و موعظه هم ندارم که خودم محتارج ترم….یعنی آنقدر تن و بدنم جای داغ ...
ادامه مطلب
جامعه،فرهنگ و هنر
دیرتر ها،دوستی که دور است رفته بود سر قبر هدایت!اینجا بیا هم نبود. یک عکسی از قبرهدایت گرفته بود و فرستاده بود به یادگار.پاریس. گورستان پرلاشز، قطعه ۸۵٫عکس ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
من لااقل حریص بودم به تو، نگاهم حریص بود،خواستنم حریص بود،انگشتانم حریص بودند،…تمام طول راه به بیرون نگاه کردم تا آرامش چشمانم فریبت ندهد، البته تو باهوش تر ازآنی ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
میان ۱۱ پوکی که به سیگار میزنم ۳ کلمه حرف میزنم، دو تایش را البته با سر و یکی را با زبان…و تو یکریز حرف میزنی…۱۱ کلمه بعد ...
ادامه مطلب
هجوم هیچ در پوچ
اصلا غافلگیر نشدم..تعجبی هم نداشت…اصلا ندارد… ولی مسیج پشت مسیج می آمد که: “هوا رو داری” …تولد پاییز در دل تابستان…یک ناغافل هوا برگشت….آسمان تو هم شد…غرید و ...
ادامه مطلب
هجوم هیچ در پوچ
بعضی روزها سرگردانم، خودم را به هر دری میزنم،با هر کسی دهن به دهن میشوم،حتی خودم را درمعرض پیچ های خطرناک قرار میدهم بدون بیم جان،حتی گاهی عمدا ...
ادامه مطلب
هجوم هیچ در پوچ
پشت به منی ،انگار که قهری، من هم که میدانی عادت ندارم در اینطور مواقع اصراری داشته باشم. چه بمیرم چه بمیر ی لام تا کام حرف نمیزنم…من ...
ادامه مطلب
جامعه،فرهنگ و هنر
ورزشکار اگر باشید و کفش ورزشی بخواهید یا میروید سراغ پوما و یا آدیداس! لوازم خانگی بخواهید اول سراغ “بوش” آلمان را میگیرید، اگر بخواهید جهان را از ویزور دوربین های ...
ادامه مطلب
جامعه،فرهنگ و هنر
افشین جان سلام//… هر روز فرت و فرت خبرت میرسد،پیغام هایت را روی موبایل میبینم و نخوانده دیلیت میکنم،این صندوق لامصب هم پر شده از ایمیل های جفنگ ...
ادامه مطلب
جامعه،فرهنگ و هنر
همان روز صبح رفته بود جلوی آینه و موهایش را آورده بود روی سینه هایش و شروع کرده بود به شانه زدن.همیشه بلند بود و فقط یکبار آنهم ...
ادامه مطلب
تئا تر،سینما،صدا و سیما
سلام به مردم خوب سرزمینم ایرانیان بسیارى در سرتاسر جهان در حال تماشاى این لحظهاند. و گمان دارم خوشحالاند. نه فقط به خاطر یک جایزهى مهم یا یک ...
ادامه مطلب
خاطرات
دم غروب، یک روز بعد از آنکه رفتی/// دیروز رفتی. بی حرف. بی خداحافظی!خودت میدانی که من از آن “نر” هایی نیستم که صرفا به ” ماده گی” امتیاز ...
ادامه مطلب
خاطرات
پیش از این نوشته باید که خوانده باشید اینها را؛ قند عسل من.. غزل من …گل نازم، غزالم پسر چوپان با تو پادشاه است و به دست های کوچکت سپرده سرنوشت من!…این اخرین ...
ادامه مطلب
جامعه،فرهنگ و هنر
الف: واقعا خنده ندارد،شاید یکزمان خنده داشت اما حالا ندارد.من هم علاقه ندارم مانند سالهای نه چندان دور قلم به طنز بچرخانم و نه حوصله هست و نه ...
ادامه مطلب
خاطرات
دوشنبه/پاییز چند وقت پیش/ صبح ،همین که بیدار میشوم اول به تو فکر میکنم و بعد هم میروم کنار پنجره ای که رو به دیوارهای زشت و سیمانی ...
ادامه مطلب
خاطرات
“من رو دست کسی نمی مونم نه خودم و نه جنازه ام.” این را به تو گفته بودم و باورت نمیشد. وقتی هفتاد و هفت تا قرص خواب ...
ادامه مطلب
خاطرات
پنجره رامی بندم.با اینکه پنجره ی بسته من را عصبی میکند ولی چاره ای نیست. سرو صدایی که از بیرون میآید کلافه ام میکند.هوای الوده هم به همین ...
ادامه مطلب
خاطرات
خندیدید؟ خودتان برایم نوشته بودید، نامه را که باز کردم اولین عبارتش همین بود، فرشته دختر صاحبخانه نامه شما را گذاشته بود پشت در و رفته بود. برای باز کردن نامه شما ...
ادامه مطلب
خاطرات
طهران /ماه اول تابستان یکی از سالهای نیمه دوم دهه شصت/ گرم کن سیاه و سه خط را می پوشم و میروم پشت بام .امشب اینجا تنها هستم. ...
ادامه مطلب
خاطرات
شام فردا شب هیات با حاج عباس است. حال معصومه خانم_زن دوم حاج عباس_ خوب نیست. نذر کرده آبگوشت بدهد .معصومه خانم که زن حاجی شد فامیل های شوهر ...
ادامه مطلب
خاطرات
تمام روز را پشت پنجره بودم. یا سیگار گوشه ی لبم بود و یا استکان چای میان دست هایم. با این دو تا گرم میشدم. همسایه ها پول ...
ادامه مطلب
خاطرات
زندگی همین است ..میدانستم..همیشه نیز …خم که شوی خیلی ها سوارت میشوند. سرت که پایین باشد خیلی ها تو را احمق فرض میکنند. چشمت را که ببندی خیلی ...
ادامه مطلب
روزانهها
همیشه می نشستم روی تنها پلکان رو به خیابان خانه ی اجاره ای و دوچرخه سواری پسر حاج اکبر را نگاه میکردم.خانه ای چند اتاقه که تنها یک ...
ادامه مطلب
تفلسف های نیم بند
آدمیزاد موجود غریبی است، جهانی که ما در آن نفس میکشیم غریب تر، کیمیاگران در طول تاریخ و در عرض جفرافیا مدام خودشان را حبس کردند میان جایی ...
ادامه مطلب
حال و روز امروز من
اوه عشق…ساده بگویم هم کلمه اش تعفن دارد و هم مفهومش..یعنی شده است وگرنه وقتی از شکم مادر زاییده شد پاک بوده اما ما دو دستی و حسابی ...
ادامه مطلب
از ادمهای بزرگ
این نوشته را چند سال قبل به بهانه بزرگ داشت ،پارسی ترین ونجیب ترین شاعر این سرزمین،فردوسی بزرگ نوشتم ،البته به سفارشی و برای یک وب سایت. قصه ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
عشق ،تولیدش و زمان انقضا ئش و همه بالا و پایینی که دارد..چه خوشتان بیاید چه بدتان بیاید،نتیجه تغیرات بیوشیمیایی مغز شماست، حالا چرا شما مدام دنبال “دل” ...
ادامه مطلب
قصه های ناتمام
توضیح: سالها گذشته بود از روزگارانی که هر هقته و هر روز برای بچه ها مینوشتم،شاید هفده یا هجده سال پیش. حس و حال آنروزها را گم کرده ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
باز هم روز تولد، حالا نمیدانم هفت ساله میشود یا هشت ساله،منم که حوصله ندارم،خب البته باید یک هدیه ای چیزی تهیه کنم،حالا شاید خیلی ها در این ...
ادامه مطلب
جامعه،فرهنگ و هنر
نوروز امده است، یادتان باشد پس از سفری یکساله،از فراز کوهها و دشت ها و جنگلها،با کوله باری از شکوفه های رنگ به رنگ که هدیه میکند به ...
ادامه مطلب
حال و روز امروز من
حالا شاید بعضی ها بدشان بیاید ،شاید بر بخورد به بعضی ها ،شاید غریب وآشنایی که گاهی میهمان من میشوند اینجا فکر کنند من آداب میزبانی را نمیدانم،…خیلی ...
ادامه مطلب
شعر و ترانه
گیسوان خواهرم، کشیده به مشتت، های/ مادرم، سپید موی/ قسم را/ بر زبان دریده ات مس میکند، های/ پیرمرد، پدرم،/ چروک پیشانی اش، لهیده ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
….انسان جهان معاصر انسانی به غایت کارکردگراست و حسن و قبح تمام پدیده ها را در میزان خدمتی که از دستشان بر می اید می سنجد.انسانی که به ...
ادامه مطلب
روزانهها
هیچ نمیگویم تمام مسیر را. در خودم فرو میروم .گویی از حرف های مسخره خودم خسته شده ام و یا به تنگ امده ام. تو هم سکوت میکنی. ...
ادامه مطلب
حال و روز امروز من
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت/ از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت/ جامی و بتی و بربطی بر لب کشت/ این هر سه مرا نقد و ...
ادامه مطلب
نامه های بی نشانی
کیوان جان آخه اینم اسمه که ننه بابات رو تو گذاشتن؟ کیوان؟ میدونی که من همیشه کیوانوو صدات میزنم. ننه بزرگم همیشه وقتی پسرهای فامیل عروسک بازی میکردن ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
نوشتن همیشه عجیب است، و من همیشه غافلگیر میشوم .حتی غافلگیر خودم! گاهی شما نمیدانید کلمات شما را کجا میبرند. یعنی برای من گاهی اینطور است مخصوصا زمانی ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
در زندگی دردهایی ست که هیچ “حیوانی” به جز انسان نمیتواند انها را تحمل کند! در زندگی درد هایی ست که هیچ “حیوانی” به جز انسان نمیتواند انها ...
ادامه مطلب
حال و روز امروز من
No sabemos hasta cuando vivimos/ no sabemos cual es la ultima vez que nos vemos/ no sabemos si mañana nos saludamos/ no sabemos si por la tarde nos ...
ادامه مطلب
حال و روز امروز من
سالهاست که نامفهوم است این عبارت ها و جز ردی از خاطرات گنگ از کودکی های غبار گرفته هیچ حضوری در ذهن و دل ندارند،شاید سایه ای باشند ...
ادامه مطلب
نامه های بی نشانی
سه سال یا بیشتر بود که ان را برای رفیقی نوشتم که کم خاطره نداریم باهم! نامه ی پیشین من به او شاید ۷ یا هشت سال پیشتر ...
ادامه مطلب
جامعه،فرهنگ و هنر
“سلام و علیک ها” نیز متولد میشوند و می میرند. هم تولد دلیل دارد هم مرگ. این را باید بدانیم و بپذیریم. این هم شاید قصه مرگ یک ...
ادامه مطلب
حال و روز امروز من
۱٫ادم های احمق کم نیستند در این دوره زمانه، خاصه ادمهایی که فکر میکنند جواب همه پرسش ها را در همه زمینه ها دارند. اینها حتما گرفتار عذاب ...
ادامه مطلب
حال و روز امروز من
پیش از آغاز: گاهی یکهو باید حرف زد،برای کسی که صدای تو را نمیشنود، یا نمیخواهد که بشنود،تو را نمیخواند یا نمیخواهد که بخواند ،باید ناغافل خودت را ...
ادامه مطلب
هذیان احساس
دنیای حال به هم زنی شده است. زندگی ما هم که کثافت تر از عاقبت یزید.می لولیم و می پلکیم و کثافت تناول می کنیم و پلشتی تولید ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
۱٫ نوشتن همیشه سخت بوده اما وقتی دل و ذهنت هزار گیرو گور ریز و درشت دارد سخت تر میشود.گاهی حال ندارم.گاهی حوصله. گاه هر دو هستند و ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
.ادم با واقعیت های تلخ و تند مواجه شود بهتر از ان است که تن به فریب و رویا و تخیل و ارزوهای بلند بدهد…یعنی من اینطورم وبا ...
ادامه مطلب
قصه های ناتمام
تلفن پشت تلفن، همه سراغ غزاله را میگیرند،حال و حوصله ایی برای توضیح مکرر ندارم،پس همه را ریجکت میکنم.صورتم را میچسبانم به شیشه ای که در آنسویش غزاله ...
ادامه مطلب
قصه های ناتمام
* دکترها جوابمان نکرده اند اما جوابی هم نداده اند. غزاله دراز کشیده روبه روی تلویزیون و مدام کانال ها را تغییر میدهد.گویی چیزی را جستجو میکند که ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
لالالالا….گل لاله…مامان رفته….خونه خاله لالالالا….گل پونه….مامان میاد …یه شب خونه لالالالا….لالالالا…لالالالا …..لالالالا غزاله را بغل میکنم.دخترم.رنگش پریده است!میان لباس خواب سیاهیکه ستاره های دنباله دار به روی ان ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
واژه گان گاه عجیب راهزنی میکنند و گاه عجیب تر ما را بازی میدهند و من همیشه به این میاندیشم که مبادا کلماتی که باید امربر من باشند ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
قبل از آغاز _یه موجی از شونه راستش حرکت میده و از گردنش رد میکنه و تو شونه چپش اروم میگیره وبا لحنی که همه “ز ” ها ...
ادامه مطلب
تئا تر،سینما،صدا و سیما
این مطلب را چند روز بعد از دیدن فیلم نوشتم ،شاید یک سال و نیم قبل ،اگر فیلم را ندیده باشید شاید معنا دار نباشد این مطلب، اگر ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
اگر حوصله ندارید این متن را نخوانید! این روزها حرف است که میان سرم جولان میدهد،ولی نه فرصت نوشتن دارم و ازآن بدتر نه حسش را دارم. یک ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
با توام! خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی! ..با توام خواجه..با من بگو.. درد ناشی از ظاهر بینان بی خبر از باطن را به کجا ببریم ما؟ اینهمه ...
ادامه مطلب
از ادمهای بزرگ
از خود تهران تا بندر عباس تو بگو نزدیک به ۲۰ ساعت فقط صدای محمد نوری بود که ارومش میکرد، ساعتی ۸ با ر هم گوش کرده باشه ...
ادامه مطلب
عطف
این هم نمره ی دوم. تمام شد.خسته گی مانده اما .دو ماه تمام با فکر و دغدغه. هرروزعصر زودتر میروم خانه که به کارها برسم. نامه نگاری دارد! ...
ادامه مطلب
جامعه،فرهنگ و هنر
دنیای مجازی مرز ندارد…جالب نیست؟ “کلیک”…هم صحبتی با دوستی در ژوهانسبورگ. دنیای مجازی حد ندارد…جالب نیست؟ “کلیک” دیدن دوستی در الاسکا. سفر در دنیای مجازی حاجت به روادید ...
ادامه مطلب
espana
ویکی پدیا : ” رژیم فرانکو یک دیکتاتوری انعطافپذیر سوسیالیستی مصلحتگرا، فرصت طلب و طرفدار اصالت سود بود، هر چند در دهه شصت فشار بر مردم کمتر شد ...
ادامه مطلب
espana
Iker Casillas besa a Sara Carbonero mientras la periodista le entrevistaba Iker Casillas, capitán de la selección española de fútbol que se a proclamado campeona del mundo en ...
ادامه مطلب
جامعه،فرهنگ و هنر
۱.میگویند از هر سه مورد ازدواج درجامعه ی سالم! ایران یعنی میان زوج های مسلمان یکی به طلاق منجر میشود یعنی از هر ۱۰ ازدواج تفریبا ۳/۳ دهم ...
ادامه مطلب
از ادمهای بزرگ
من اولین بار که نام نصر حامد ابو زید را شنیدم و مطلبی از او خواندم مصاحبه ای بود که نشریه کیان(شاید ۱۳سال قبل درست یادم نیست) با ...
ادامه مطلب
تئا تر،سینما،صدا و سیما
پیش از خواب !! نمیدانم چرا، ولی نه اندری تارکوفسکی در ژانر سینمای وحشت فیلم می ساخت و نه من علاقه ای به این ژانر دارم اما من ...
ادامه مطلب
روزانهها
اینکه دو رییس جمهور (حالا به قدرت هایشان کاری ندارم) در روز روشن میروند میان یک ساندویچی معمولی یعنی چه؟ اینکه کسی از انها امضا نمیگیرد یعنی چه؟ ...
ادامه مطلب
جامعه،فرهنگ و هنر
نتیجه ای که باید آخر می آمد: اول قدم سلامتی این امت یا ملت(هرکدام میلتان است را انتخاب کنید) و مهم ترین حرکت انست که بداند بیمار است ...
ادامه مطلب
اندرونی
موضوع چیست؟ دعوا بر سر قانون است؟ جدال بر سر ارزش هاست؟ حرف های ادیبانه! که از دهن دو طرف خارج میشود همان اخلاق اسلامی ست؟! اینکه طرفداران ...
ادامه مطلب
espana
sin hablar! ...
ادامه مطلب
espana
Querido Saramago hace dos dias que nos dejaste, te fuiste quizás a un mundo más justo e igualitario y contigo, se va uno de los últimos grandes, uno ...
ادامه مطلب
حال و روز امروز من
قبل از آغاز: مرگ عجیب دوره امان کرده است! هنوز از غمی فارغ نشدیم غم دیگر پشت در است. تلفن زنگ میزند و بر میدارم و هق هق ...
ادامه مطلب
espana
سبز، تویی که سبز میخواهم،/سبز ِ باد و سبز ِ شاخهها/اسب در کوهپایه و/زورق بر دریا. سراپا در سایه، دخترک خواب میبیند/بر نردهی مهتابی ِ /خویش خمیده/سبز روی ...
ادامه مطلب
حال و روز امروز من
جوابی نیست…هر چه میگویم کمتر جواب دارم…میدانم …ولی صبور هم نیستم…زندگی تمام میشود با دشمنی یا با دوستی با کینه یا با مهر با نفرت یا با رفاقت…زندگی ...
ادامه مطلب
از ادمهای بزرگ
نجف دریابندری مترجم پیشکسوت به دلیل سکته مغزی در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان ایرانمهر تهران بستری شد. استاد هشتادو یک سال دارد، متولد شهریور ۱۳۰۸ در ابادان است ...
ادامه مطلب
حال و روز امروز من
بابک احمدی در مقدمه کتاب ؛ خاطرات ظلمت؛از قول محمد بن محمود همدانی حکایت میکند که: در کوه اصفهان چاهی ست قعر ان پدید نیست.کودکی در ان افتاد.به ...
ادامه مطلب
از ادمهای بزرگ
دوستی توصیه کرد، برای مجلس تفسیر مثتنوی که هر هفته دور هم جمعه میشویم چند خطی بنویسم،…راستش سختم بود برای این که حد و مرز من بدانجا نمی ...
ادامه مطلب
جامعه،فرهنگ و هنر
میان نسبی ترین زمان ها نفس میکشیم اما مرگ هنوز قطعی ترین است. چند روز مانده به سال نو، دخترکی بیست و چند ساله، ….دلمان میگیرد ،چند روز ...
ادامه مطلب
شعر و ترانه
کم پیش می امد که زمزمه های بی دلیلم را بنویسم،یا حالش نبود یا خودم از ان زمزمه لذت نمیبردم یا اینکه گم و گور میشد میان رژه ...
ادامه مطلب
حال و روز امروز من
این روزها حسابی ذهنم گرفتار است. گرفتار؟! کلمه خوبی نیست اصلا. بهتر بود که میگفتم مشغول! این هم مناسب نیست، به هم ریخته است ذهنم، مثل همیشه، هزار ...
ادامه مطلب
نامه های بی نشانی
برای مردی که روزی ۳۷ بار شریک زندگیش را دقیقا کنترل میکردومشکوک به الذات!بود… این اخرین نامه بود از زنی که چهار سال در محبس عشق بود! از ...
ادامه مطلب
سرخطها
سرخط: وزیر امور خارجه روسیه: اگر پیشرفتی وجود نداشته باشد و اوضاع به بنبست رسیده باقی بماند، تصور نمیکنم شورای امنیت بی هیچ واکنشی و برای مدتی طولانی ...
ادامه مطلب
جامعه،فرهنگ و هنر
ثلث اول: . یادمان باشد، یادمان هست؟ سه ماهه آخرسال همیشه مانند برق میآمد و مثل باد میگذشت، تو گویی خداوند این سه ماه را برای دانش اموزان ...
ادامه مطلب
روزانهها
پشت سرش داغ شده بود. انگاری همه حرف ها و خاطره های ساز و ناسازی که داشت را باید می ریخت بیرون. خودش فکر میکرد که باید تف ...
ادامه مطلب
سرخطها
سرخط: رییس دولت به زیمباوه سفر کرد،کشوری که فقط متورم است، همین! روزگار: ما که نه، ولی عاقل تر ها میدانند که سفر به کشوری اینچنینی هیچ ندارد ...
ادامه مطلب
از ادمهای بزرگ
هفته پیش،نمیدانم چه روزی اما سه شنبه برای کامران فانی جشن شصت وشش سالگی میگیرند و ما یادمان میرود،انهم بیخ گوشمان! و ما همیشه یادمان میرود آقای فانی! ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
۱٫هرودوت مورخ بنام یونانی زیاد هم در روایت تاریخ سر سازگاری با ایرانیان ندارد اما با اینهمه مینویسد: “چیزی که برای پارسی، کردنش ممنوع است گفتنش نیز جایز ...
ادامه مطلب
سرخطها
سرخط: رئیس جمهور قرقیزستان سال پیش تغلب کرد و هفته قبل فرار کرد! روزگار: همیشه همین است..خیای چیزها دیرو زود دارد اما سوخت و سوز ندارد! سرخط: احمدی ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
۱٫خیلی چیزها د رجهان تغییر کرده است. یعنی جلو رفته است. عقب گردی نبوده و نیست. انها که عشق ” دوربرگردان” دارند با سر به زمین میخورند. ابزار ...
ادامه مطلب
حال و روز امروز من
سلام من امروز تورا جور دیگر دیدم..میدانی؟ یاد ترمیناتور افتادم! ویران گر. او با دور بازو ویران میکرد و تو با دوری که میانه ی تو را برگرفته ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
این نوشته “نو ” نیست. اما هر لحظه به هرجای این مملکت که نگاه بیندازی مصداق و نشانش را میبینی و متوجه میشوی که بحرانی که در اقتصاد ...
ادامه مطلب
سرخطها
فروردین هشتاد و نه ، هقته سوم! سرخط : وزیر کار و امور اجتماعی دولت دهم از رقم خط فقر در کشور خبر ندارد ! از روزگار: به ...
ادامه مطلب
خاطرات
رفته بودم به یک دوست مبارک باد بگویم، نمیدانم مبارک باد گفتم یا اشکش را در اوردم! تولد همیشه برای من حس دوگانه ای دارد، تولد ادمها تولد ...
ادامه مطلب
مردمان و جامعه
پیش از آغاز این نوشته مخاطبی به جز کسانی که قدرت و مسولیتی داشتند و دارند در حوزه های گوناگون و سطوح مختلف ،ندارد ،نه اینکه من و ...
ادامه مطلب
نامه های بی نشانی
سلام دخترکم چند روزی ست دلتنگ تو هستم،و لی خب دل و دماغ نیست،برای نالیدن هم باید حوصله داشت ،باید دل داشت باید توان داشت،آنجا که تو هستی ...
ادامه مطلب
مثلا طنز!
**با توجه با اخبار واصله از مملکت امریکا و دست دادن “ظریف” با حسین باراک اوباما و اووووووووووووووووووج دل واپزی! در میان تنی چند از هموطنانی که از ...
ادامه مطلب